استراتژی های مناسب برای انتخاب سهم در تحلیل بنیادی

بنیادی

در این مقاله سعی شده است به برخی از آیتم‌های انتخاب یک سهم خوب و یا اجتناب از انتخاب سهم بد پرداخته شود؛ تا در بازار سهام چراغ راهی باشد برای کسانی که در این بازار فعالیت می‌کنند. شایان ذکر است که تحلیل بنیادی زیربنای تمامی استراتژی‌های مشروح در این مقاله است که در نهایت همگی به دنبال ارزش واقعی و ذاتی یک شرکت می‌باشند. مطمئناً انتخاب سهم، از بین مجموعه‌ای از معیارهای مشخص با هدف کسب بازدهی بیشتر از بازدهی کل بازار باعث رضایت می‌باشد. بسیاری از تازه‌واردان به بازار سرمایه، تصور می‌کنند که استراتژی‌های قابل اطمینان و بدون خطایی وجود دارد که در صورت استفاده از آن‌ها، موفقیت قطعی و تضمین شده خواهد بود. باید توجه داشت که هیچ سیستم خطا ناپذیری در انتخاب سهم وجود ندارد و هیچ روشی جادویی برای کسب ثروت وجود ندارد. البته این اصلاً بدان مفهوم نیست که نمی‌توان از طریق بازار سرمایه ثروت خود را افزایش داد، بهتر است بگوییم انتخاب سهم خوب، بیشتر از آنکه یک علم باشد، یک هنر است.

EhsYTmHN6TAen1zHQLVnBDTAM0rFawPaBKchgx1v.jpg

عوامل بسیار زیادی بر سلامت و موفقیت یک شرکت تأثیرگذار است، بسیاری از اطلاعات شرکت ناملموس می‌باشد و قابل اندازه‌گیری نیستند. جنبه‌های کمی و قابل اندازه‌گیری یک شرکت مانند سود، به راحتی قابل دسترسی هستند، اما عوامل کیفی مانند کارکنان، مزایای رقابتی، حسن شهرت و غیره را چگونه می‌توان اندازه‌گیری کرد؟ در انتخاب سهم باید به تناسب آن استراتژی با نگرش شخصی سرمایه‌گذار، چهارچوب زمانی (افق سرمایه‌گذاری)، تحمل ریسک و زمانی که صرف انتخاب سهم می‌شود، توجه داشت.

تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)

هدف تحلیل بنیادی یافتن ارزش ذاتی یک سهم می‌باشد. این فرآیند را ارزشیابی سهم نیز می‌نامند. ارزش ذاتی که ارزش واقعی نیز نامیده می‌شود، با ارزش بازاری سهم متفاوت است. اگر ارزش ذاتی بالاتر از ارزش بازاری باشد، تحلیل به ما نشان می‌دهد که سهم واقعاً بیشتر از قیمت فعلی آن می‌ارزد و در نتیجه تصمیم به خرید سهم گرفته می‌شود.

روش‌های متفاوتی برای یافتن ارزش ذاتی وجود دارد، اما اساس همه آن‌ها یکسان است و به این صورت تعریف می‌شود که ارزش یک شرکت برابر با مجموع ارزش فعلی جریان‌های نقدی آتی آن شرکت می‌باشد. به عبارت دیگر یک شرکت به اندازه مجموع ارزش فعلی سودهای آتی آن می‌ارزد. یکی از آشکارترین چالش‌ها این است که جریان‌های نقدی را برای چند سال آینده پیش‌بینی کنیم. در حالیکه حتی پیش‌بینی یک سال آتی نیز مشکل است، چگونه می‌توان 10 سال آینده را پیش‌بینی کرد؟ آیا شرکت به زودی به فعالیت خود پایان می‌دهد یا اینکه صدها سال در صنعت باقی خواهد ماند؟ همه این ابهامات و احتمالات نشان می‌دهد که چرا مدل‌های بسیار متفاوتی برای تنزیل جریان‌های نقدی بکار گرفته می‌شود، اما هیچ یک نمی‌تواند به طور کامل از عدم اطمینان از آینده خالصی یابند.

مقاله های " تحلیل بنیادی - قسمت 1 " و " تحلیل بنیادی - قسمت 2 " مطالعه شود.

تحلیل کیفی (Qualitative Analysis)

این تحلیل که گاهاً بخشی از تحلیل بنیادی در نظر گرفته می‌شود، شامل نگاه کلی‌تری بر جنبه‌های کیفی شرکت می‌باشد. عوامل کیفی مورد بررسی شامل موارد زیر می‌باشد:

مدیریت: ستون فقرات هر شرکت موفق، مدیریت قوی آن است. در نهایت، مسئولین ارشد تصمیمات استراتژیک شرکت را اتخاذ می‌کنند و در نتیجه عامل حیاتی، در سرنوشت شرکت به شمار می‌روند.

فعالیت شرکت و چگونگی کسب درآمد: عامل مهم دیگر، محصولات یا خدمات آن شرکت می‌باشد. به روش کسب درآمد شرکت توجه کنید، به عبارت دیگر، مدل تجاری شرکت چگونه است؟ اطلاع از جزئیات سودآوری یک شرکت گامی اساسی در تعیین ارزش یک سرمایه‌گذاری به شمار می‌آید.

صنعت و رقابت: گذشته از اطلاع از فعالیت شرکت، باید ویژگی‌های صنعت مطبوع شرکت از جمله پتانسیل رشد صنعت را نیز تحلیل نمود. مطمئناً یک شرکت در یک صنعت رو به رشد، نسبت به شرکتی که در یک صنعت ضعیف فعالیت دارد، درآمد بهتری دارد.

سرمایه‌گذاری ارزشی (Value Investing)

این استراتژی در واقع انتخاب سهم‌هایی است که زیر ارزش ذاتی خود در بازار معامله می‌شوند. یک سرمایه‌گذار ارزشی به دنبال سهم‌هایی با شرایط بنیادی قوی است که به نسبت شرایط سهم در بازار، ارزان به فروش می‌رسد؛ و در این راستا عواملی مانند سود هر سهم، سود نقدی، ارزش دفتری و جریان نقدی را زیر نظر دارد. سرمایه‌گذار ارزشی شرکت‌هایی را جستجو می‌کند که در بازار به درستی ارزش‌گذاری نشده‌اند و وقتی که بازار اشتباه خود در ارزش‌گذاری را تصحیح می‌کند، پتانسیل رشد افزایش قیمت سهم را دارند. سرمایه‌گذاری ارزشی در واقع قیمت جاری سهم را با ارزش ذاتی و نه قیمت‌های تاریخی مقایسه می‌کند. طبیعی است که در این روش سرمایه‌گذاری به نوسانات روزانه قیمت سهم و نوسانات بازار توجهی نمی‌شود و نگرشی نسبتاً بلند مدت بر سرمایه‌گذاری حاکم است.

برخی از سرمایه‌گذاران ارزش، از معیارهای زیر برای انتخاب سهم استفاده می‌کنند:

    - قیمت سهم بیشتر از دو سوم ارزش ذاتی آن نباشد.
    - P/E سهم، جزء پایین‌ترین 10 درصد P/E‌های بازار باشد.
    - قیمت سهم بالاتر از ارزش دفتری سهم نباشد.
    - دارایی جاری حداقل دو برابر بدهی جاری باشد.
    - سود هر سهم شرکت از رشد باثباتی در سال‌های اخیر برخوردار باشد.
    - سرمایه‌گذاری رشدی (Growth Investing)

در این استراتژی سرمایه‌گذار به دنبال سهام رشدی یا سهامی است که به اعتقاد او از پتانسیل بالایی برای رشد در آینده برخوردار است. در بیشتر اوقات سهام رشدی به سهامی اطلاق می‌گردد که در مقایسه با صنعت و یا کل بازار، رشد بالاتری را در EPS خود تجربه نماید.

ارزش در مقابل رشد: سرمایه‌گذاران ارزشی موکداً به شرایط فعلی سهم توجه نشان می‌دهند. آن‌ها به دنبال سهامی هستند که زیر ارزش ذاتی سهم، با توجه به شرایط جاری خود معامله می‌شوند. در مقابل سهامداران رشدی، بر پتانسیل شرکت در آینده تمرکز می‌کنند و تأکید بسیار کمی بر قیمت فعلی دارند. آن‌ها بر خلاف سرمایه‌گذاران ارزشی، سهامی را می‌خرند که بالاتر از ارزش ذاتی خود معامله می‌شوند. البته این کار را با این اعتقاد انجام می‌شود که ارزش ذاتی سهم رشد خواهد کرد و از ارزش فعلی سهم فراتر خواهد رفت. اینگونه سرمایه‌گذاران عمدتاً به دنبال خرید سهام شرکت‌های جوان هستند، به عبارت دیگر شرکت‌هایی که در چرخه عمر خود در مرحله رشد می‌باشند. فرض بر این است که رشد EPS و یا رشد درآمد شرکت به افزایش قیمت سهم منجر می‌شود. معمولاً سرمایه‌گذاران رشدی به دنبال صنایعی با رشد سریع هستند، بخصوص صنایعی که از تکنولوژی‌های جدید برخوردار می‌باشند.

برخی از معیارهای انتخاب سهم رشدی به شرح زیر است:

    - رشد بالای درآمد یا سود هر سهم شرکت در سال‌های اخیر
    - رشد بالای درآمد پیش‌بینی شده یا سود هر سهم شرکت در سال‌های آتی
    - کنترل قوی هزینه‌ها و درآمدهای شرکت از سوی مدیریت (نظارت بر حاشیه سود)
    - امکان چند برابر شدن سهم در سال‌های آتی

مقاله های " مفهوم EPS در بورس " و " همه چیز در مورد P/E " مطالعه شود.

سرمایه‌گذاری درآمدی (Income Investing)

سرمایه‌گذاری درآمدی به دنبال شرکت‌هایی با جریان باثباتی از درآمد است و شاید یکی از آسان‌ترین استراتژی‌های سرمایه‌گذاری باشد. معمولاً شرکت‌هایی مثل بانک‌ها که سود نقدی بالا و باثباتی می‌پردازند، یکی از گزینه‌های انتخاب سهم در این روش سرمایه‌گذاری هستند. سرمایه‌گذاران درآمدی معمولاً بر شرکت‌های قدیمی‌تر و استقرار یافته‌تر که به یک اندازه مشخص رسیده‌اند و دیگر رشد آنچنان بالایی را تجربه نخواهند کرد، و یا به عبارت دیگر شرکت‌هایی که در چرخه عمر خود در مرحله بلوغ قرار دارند، متمرکز می‌شوند. این شرکت‌ها بجای سرمایه‌گذاری مجدد سود انباشته در درون شرکت، ترجیح می‌دهند سود خود را به صورت نقدی میان سهامداران خود توزیع نمایند تا بازدهی مناسبی را نصیب سهامداران خود کرده باشند.

دو پارامتر عمده‌ای که در انتخاب استراتژی انتخاب سهم موثر است، عبارتند از: افق زمانی سرمایه‌گذاری و میزان پذیرش ریسک. هر شخصی باید بر حسب شرایط خود دست به انتخاب استراتژی سرمایه‌گذاری بزند. به طور کلی می‌توان گفت که اگر پارامتر اول بر روی طیفی از کوتاه مدت تا بلند مدت و پارامتر دوم بر روی طیفی از ریسک‌گریز تا ریسک‌پذیر بررسی شود، شرایط زیر تا حدودی برقرار است:

    - هرچه افق سرمایه‌گذاری بلند‌تر باشد، انتخاب استراتژی‌های مبتنی بر تحلیل بنیادی توجیه بیشتری دارد.
    - سرمایه‌گذاری ارزشی کم ریسک‌تر و سرمایه‌گذاری رشدی پر ریسک‌تر است.

 

بخشی از این مقاله از وبسایت " Investopedia " گرفته شده است.

برچسب‌ها:

نظرات کاربران

0 / 1500
مقاله‌های مشابه
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تحلیل‌اپ می‌باشد و محفوظ است. 2024 ©