در قسمت اول این مقاله به موضوع " برنامهریزی خروج از بُعد قیمت " پرداختیم . در این قسمت درباره برنامهریزی خروج از بُعد زمان صحبت میکنیم.
برنامهریزی خروج از بُعد زمان
هنگامی که وارد یک موقعیت معاملاتی میشویم، باید بتوانیم تخمین و برآوردی از زمان خروج از معامله نیز داشته باشیم. عدم برنامهریزی زمانی باعث میشود معاملهگر پای بازار میخکوب شود و کنترل احساسات شخص به دست کندلهای نمودار بیفتد و با هر کندل منجر به سود سرخوش و با هر کندل منجر به زیان دچار اضطراب و ناخوشی شود. ما باید بتوانیم برای خروج از بازار بعد زمانی نیز تدوین کنیم و در حقیقت باکس معاملهگری را ببندیم.
برای چارچوبهای زمانی در ابتدا شخص میبایست دوره سرمایه گذاری خود را مشخص کند که برای کوتاه، میان یا بلند مدت معامله میکند، سپس متناسب با دوره ای که معامله انجام می دهد دنبال فرصتهای سرمایه گذاری باشد. به عنوان نمونه اگر معاملهگری Day Trader محسوب می شود، مطلقاً برای معامله کردن نمی تواند در تایم فریمهای بالا به دنبال جستجوی فرصت باشد و چنانچه یک معاملهگر برای یک دوره چند هفتهای به دنبال سرمایه گذاری است در تایم فریمهای خیلی پایین نمی تواند در جستجوی معامله باشد. هنگامی که تایم فریم معاملهگری مشخص شد، ساختار سیستم طراحی شده را بر مبنای آن تایم فریم پیاده سازی میکنیم. حال برای اجرای زمان درگیر، به چه روش می توان عمل کرد.
الف ) استفاده از ابزارهای زمانی برای آنالیز زمان خروج
در کتاب " رکن سوم بازار " به طور کامل در خصوص زمان یافتن کفها و سقفها بحث شده است که از آن ابزارها و تکنیکها برای تخمین زمان خروج میتوان بهره جست، اما باید یک قاعده و اسلوب مشخص بر اساس نوع سیستم معاملاتی تدوین کرد. اینکه شما برای یافتن گزینههای معاملاتی و همچنین ورود به معامله از یک سیستم واحد و مشخص استفاده میکنید، نمیتواند ساختار تفسیر زمانی متفاوت داشته باشد و یک مدل از پیش تعریف شده باید برای آن تدوین کرد. به عنوان نمونه، فرض کنید سیستمی را طراحی کردهایم که در یک ساختار رونددار صعودی، با مشاهده HD مثبت در اصلاحها، سیگنال ورود میدهد و می خواهیم تخمینی از قیمت و زمان خروج از معامله داشته باشیم.
مقاله " واگراییها " مطالعه شود.
هنگامی که ما ساختار سیستم را بر اساس وقوع واگرایی مخفی مثبت تنظیم میکنیم، معیار بی اعتباری این تفسیر، شکسته شدن کف A میباشد. بنابراین قیمتی که برای خروج با زیان در نظر میگیریم از دست رفتن کف A میباشد، مدل اولیهای که برای خروج با سود در نظر میگیریم مدل سازی بازوی AB از نقطه C میباشد که در آینده با یادگیری شگردهایی در خصوص بهینه سازی سیستم، حد سود را بهینه خواهیم کرد. حال تکلیف ما با قیمت خروج مشخص شده است: یا افت میکند و با شکستن كف A ما را از بازار خارج میکند و یا اینکه از نقطه C معادل AB رشد میکند و ما از بازار با سود خارج می شویم. اکنون باید برای اعتبار این دو سطح حد سود و حد زیان، زمان تعیین نمود.
فرض کنیم با استفاده از دو ابزار Ext بازوی BC و ATP روی دو بازوی AB و BC محدوده زمانی را مشخص کردیم و نسبتهای ۱۰۰٪ و ۱۶۲٪ را استخراج نمودیم. محدوده TRZ ، وقتی با استفاده از این دو ابزار در این سیستم مشخص شد، در تمام موقعیتهای معاملاتی حد زمانی را بر اساس TRZ تولید شده با این دو ابزار روی همین گامها محاسبه میکنیم. هنگامی که ما برای تعیین زمان خروج معامله در هر سیستمی، ساز و کارهای متنوع تعیین کنیم، در شرایط عملیاتی معاملهگری دستمان باز است آنگونه که دوست داریم تفسیر زمانی انجام دهیم! نه آنگونه که در عمل باید بدان پایبند باشیم.
به عنوان مثال، حالتی از ساختار توضیح داده شده در نمودار ماشین سازی اراک در بورس تهران ایجاد شد. در یک ساختار رونددار صعودی، در محدوده اصلاحی شاهد HD+ هستیم. همانطور که مشخص است حد زیان بر اساس A تنظیم شد و حد سود مدل بازوی AB از نقطه C تعریف شد. برای رسیدن هدف مورد نظر نیز یک دور زمان صرف شده در بازوی AB از نقطه C در نظر گرفته شد و دیگری مدل سازی زمان BC برای بازوی CD در اینجا ۱۰۰٪ ابزار Ext با ۱۶۲٪ ابزار ATP هم پوشانی دارد که محدوده زمانی خروج از معامله را مشخص میکند.
حال معامله گر وارد یک معاملهای شده است که تکلیفش به طور تمام و کمال با معامله مشخص است. هم میداند در صورت افت در چه محدودهای خارج شود، هم میداند که در صورت رشد تا چه قیمتی میتواند صبور باشد و همچنین میداند که این موقعیت معاملاتی تا چه زمانی اعتبار دارد و در صورت پر شدن ظرف زمان باید از آن خارج شود.
همانطور که در ادامه و در نمودار زیر ملاحظه می شود قیمت با یک رشد حدود ۴۰٪ به هدف مورد نظر رسید و حد سود شما تاچ شد. اما نکته با اهمیتی که باید در اینجا به آن اشاره نمود این است که شما در اینجا از معامله خارج شدید و این خروج شما در چارچوب معاملهگری بوده است. اما قیمت زودتر از زمانی که انتظار داشتیم به هدف مورد نظر رسید، بنابراین از جنبه تحلیلی امکان رشد بیشتر وجود دارد. بنابراین باید به این مقوله توجه ویژه داشت که تحلیل و معامله لزوماً یک کار واحد انجام نمی دهند، اگرچه شما در بهینه سازی سیستم معاملاتی قادر هستید معاملهگری را به سمت تحلیل سوق دهید و شرایط خاص تری را برای سیستم تعریف کنید.
در بهینه سازی سیستم که در تمام بخش هایش ممکن است آپدیت و اصلاحات صورت گیرد، ما می توانیم تغییراتی را در ساختار ایجاد کنیم که نتیجه حاصل شده از نظر بازدهی بیشتر باشد. اگر می توانیم با تغییراتی درسیستم ، سود حاصله را بیشتر کنیم، چرا نباید بهینه سازی کنیم؟ اگر ببینیم گزینههای معاملاتی مثل نمودار فوق، در صورتی که قیمت زودتر از زمان تخمین زده شده به هدف برسد و بسیار بیشتر رشد کند، چرا بخش خروج از سیستم را بر اساس اهداف بالاتر تنظیم نکنیم؟ حتماً در بهینه سازی سیستم این کار را خواهیم کرد.
ب) استفاده از اندیکاتورها
ساختار سیستم ممکن است به گونهای باشد که برای خروج از بازار فاقد تفسیر زمانی باشد که با استفاده از ابزارهای زمانی صورت بگیرد، به خصوص در سیستمهایی که ساختار ورودشان بر اساس میانگینهای متحرک است. برای این منظور از اندیکاتورهایی استفاده میشود که در محاسبات خودشان عامل زمان را هم در نظر میگیرند. اینکه به عنوان نمونه شما اجازه می دهید دو میانگین متحرک با هم کراس کنند سپس از بازار خارج شوید، زمان خروج شما از معامله را تا زمانی که دو میانگین تعریف شده کراس معکوس کنند به تأخیر می اندازد. در این روش هیچ اهمیتی ندارد که چه زمانی خارج میشوید، آن چیزی که شما را از بازار خارج میکند، زمانی است که یک اتفاق بیفتد و آن اتفاق در سیستم معاملاتی تعریف شده است. بنابراین شما اختیاری از خود برای خروج ندارید! گاهی برخی معاملهگران از واژههایی استفاده میکنند مثل: «یک حسی به من میگه باید فروخت!» این مدل تفسیرها و معاملات هیچ پایهای ندارد و عموماً منجر به ضرر و زیان معاملهگران و از دست دادن فرصتهای ناب ثروت سازی می شود.
در قسمت بعدی این مقاله به موضوع " دسته کنترلی بازار برای خروج " میپردازیم.
برگرفته از کتاب " استراتژیست " - نوشته نیما آزادی