بازارهای مالی کارخانه پول چاپ کنی نیست
درست است که با فراگیری دانش و تحلیل می خواهیم در بازارهای مالی کسب سود کنیم، اما اگر اهداف مشخص نشود و روش کسب پول را فرا نگیریم، به دست آوردن سود تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده و جز کابوسهایی وحشتناک چیزی نصیبمان نخواهد شد. ما باید بپذیریم فعالیت در بازارهای مالی هم می تواند با سود همراه باشد و هم با زیان و زیبایی آن هم داشتن دو روی سکه موفقیت و شکست است. هر چه بکوشیم برآیند سودها و زیان هایمان به سمت سود باشد موفق تریم. به قول مارک فیشر: "مهم نیست در بازی پوکر، چند دست می بریم و چند دست می بازیم، مهم آن است موقعی که شب به خانه می رویم جیبمان پر پول باشد."بنابراین آن چیزی که باید اهمیت داشته باشد خالص سود یا زیان است نه سود و زبان در هر یک از سرمایه گذاری هایمان.
بازار واقعی است
باور کنیم که بازار واقعی است! با وضوح بالا و شفافیت کامل. آن چیزی که گاهی ریشه در واقعیت ندارد، توهمات و خیالات معامله گری ماست. این بازار نیست که ما را گرفتار ضرر و زیانهای سنگین میکند، این عیب در نحوه عملکرد ماست که گاهی در ورطه زیانهای سنگین گرفتار می شویم.
از یک سری توهمات رایج باید دوری کنیم تا بتوانیم با واقع بینی تمام در بازارهای مالی فعالیت داشته باشیم. یک زمانی بانک ملی سوییس (SNB) متعهد شده بود که نرخ برابری یورو به فرانک سوئیس را در سطح ۱٫2 نگاه دارد و اجازه پایین تر آمدن نرخ برابری EURCHF و به عبارتی گرانتر شدن فرانک به یورو را ندهد. ماهها این مهم عملی میشد و این تعهد باعث گردید خیلی از معامله گران هر زمان قیمت یورو به فرانک سوئیس به محدوده ۱٫2 نزدیک می شد دست به خرید بزنند. به ناگاه در یک روز زمستانی در ژانویه ۲۰۱۵ (۱۳۹۳ خورشیدی) و بدون اعلام قبلی، بانک ملی سوییس اعلام کرد که دیگر سیاست دفاع از کف ۱٫2 برای EURCHF را دنبال نخواهد کرد و نتیجه آن شد که در یک روز نرخ برابری یادشده 40٪ سقوط کرد! در حالت طبیعی شاید تعداد روزهایی که در یک قرن یک ارز ، نسبت به ارز دیگر در یک روز اینقدر تغییر کند زیر 0.02٪ باشد اما همان احتمال هم کافی است تا بنیان یک حساب بر باد رود.
یک سری جملات در بین فعالان بازارهای مالی رایج است که آفت موفقیت و سودآوری به شمار می روند. مثل :
- چی می خواد بشه؟
- مگه میشه چنین اتفاقی بیفته؟
- محاله این چنین بشه
- حمایت میکنند نمیزارند بریزه
- دیگه از اینجا غیر ممکنه بیشتر بریزه
و دهها جمله از این دست که گاهی برای دلخوشی خود و ماندن در پوزیشنهای زیانده میگوییم. ما در فعالیت خود در بازارهای مالی باید همواره پیرو سبک و سیستم معاملاتی طراحی شده خود باشیم. در صورتی که از یک قاعده و اسلوبی پیروی کنیم، سورپرایز شدن در معامله گری برای یک معامله گر حرفهای بی معنی خواهد شد.
رابطه بین پول و زمان
ممکن است بسیاری به دلیل داشتن سرمایه اندک، همواره نگران باشند که چگونه میتوانم با این سرمایه در بازار به ثروت زیادی دست یابم. رشد پول یک تکنیک است و وابستگی کمی به زمان دارد. بگذارید مثالی برایتان بزنم:
اگر شما یک میلیون تومان سرمایه داشته باشید و پسانداز شما هم کلا همین مقدار باشد، شما می توانید در بانک سپرده گذاری کنید و با توجه به میانگین نرخ بهره بانکی موجود در کشور (حدود ۲۰٪ بازدهی - سال ۱۳۹۹ هجری شمسی) و با در نظر گرفتن اینکه در سه دهه قبل میانگین تقریباً همین مقدار بوده امیدوار باشید که فرضاً در چهل سال آتی یک میلیون تومان شما به یک میلیارد و چهارصد و هفتاد میلیون تبدیل شده و به عبارتی ۱۴۶۹ برابر شود. این راهی است که بسیاری از مردم در کشور به آن تمایل دارند و هر ساله انبوهی نقدینگی بدین شکل تولید میشود. طبیعتاً این مدل سرمایه گذاری مورد پسند بخش قابل توجهی از جامعه بوده و بسیاری آن را به عنوان یک سرمایه گذاری مناسب قلمداد میکنند. اما در نظر داشته باشید که میانگین تورم سالانه کشور در ۳۰ سال گذشته در همین محدوده ۲۰٪ و شاید حتی بالاتر قرار داشته و بنابراین چیزی که ما از آن به عنوان سود ۱۴۶۹ برابری اسم میبریم، در واقع هزینه فرصت پول ما بوده و عملا سود واقعی و اقتصادی و نه حسابداری سپرده گذاری در بانک به صورت میانگین در سطح ۰٪ و بلکه کمتر قرار داشته است.
حال فرض کنید که ما بخواهیم بجای صبر ۴۰ ساله، در مدتی اندک سرمایه مان را ۱۴۶۹ برابر کنیم. آیا شدنی است؟ بله! ببینید اگر ما با روشهای تصاعد هندسی که در پلن مدیریت سرمایه اجرا میکنیم، به طور خالص ۴۰ معامله موفق داشته باشیم که در هر معامله ۲۰٪ سود نصیب ما کند، میتواند سرمایه ما را ۱۴۶۹ برابر کند! باور کردنی است؟ گاهی بازارهای مالی تنها در یک دوره ۱- ۲ ساله این فرصت را برای سرمایه گذاران ایجاد میکند تا بتوانند سرمایه های خود را در بورس به شکل نجومی رشد دهند. مهم آن است که باور داشته باشیم و با یک دوره رکود در بازار نا امید نشده و پا پس نکشیم.
آمادگی ذهنی برای ارتباط با پول
یکی از موارد با اهمیتی که در این سالها بسیار سؤال میکنند این است که چقدر پول وارد بازار کنم؟ به این پرسش به شکل عملی پاسخ میدهیم اما بگذارید با یک مثال برایتان توضیح دهیم:
شخصی با سرمایه ۱۰ میلیون تومان در بورس فعال میشود. این فرد در یک بازار خوب و برای یک دوره یک ساله موفق می شود براحتی سرمایه اش را به ۵۰ میلیون تومان رسانده و یک سود ۴۰۰ درصدی را کسب کند . حال وقتی عملکرد خوب این معامله گر را می بینیم ۱۰۰ میلیارد تومان پول در اختیارش قرار میدهیم تا معامله کند، این شخص در یک بازار مشابه همان بازاری که 400٪ سود کسب کرده، با این سرمایه جدید قادر نخواهد بود آن بازدهی را ثبت کند. چرا؟ به دلایل مختلف که اصلی ترین دلیلش این است که ذهن این معامله گر بر اساس آن سرمایه ۱۰ میلیون تومانی تربیت شده است. خیلی وقتها موقعی که سرمایه از یک حدی فراتر می رود معامله گر دست و پایش را گم میکند. چرا که ذهن این شخص برای مدیریت این حجم از سرمایه هنوز تربیت نشده است، بخشی از تمرکز ما در مسیر موفقیت معطوف به این است که در مسیر کسب سود، ذهن خودمان را نیز درست تربیت کنیم. ما باید یاد بگیریم بتوانیم با سایز و ابعاد پول ارتباط برقرار کنیم، اگر یک زمانی با کسب یک میلیون تومان سود شاد میشدیم اکنون و به صورت ناگهانی نمی توانیم با یک میلیارد تومان سود شاد شویم و تا زمانی که ذهن عادت کند و یاد بگیرد به آرامی از یک میلیون به سمت یک میلیارد تومان حرکت کند زمان کافی بایستی طی بشود.
در " قسمت دوم " و " قسمت سوم " این مقاله، به ادامه این موضوع می پردازیم.
برگرفته از کتاب " استراتژیست " - نوشته نیما آزادی