پانزده معیار هستند که سرمایهگذاران باید به آنها توجه داشته باشند. سرمایهگذاری در سهام شرکتی که از این آزمونها سربلند بیرون بیاید و یا فقط در یکی دو تای آنها ناموفق باشد، موقعیت مناسبی خواهد بود. در " قسمت اول " این مقاله به توضیح 4 معیار ابتدایی پرداختیم . در این قسمت در مورد معیارهای بعدی صحبت می کنیم.
معیار پنجم) آیا حاشیه سود شرکت جذاب است؟
سرانجام نوبت به موضوع مهمی می رسد که جنبه ریاضی هـم داشته و مورد علاقه افرادی است که تحلیلهای ریاضی را شاکله اصلی سرمایه گذاری می دانند . از نظر سرمایه گذار ، اگر رشد فروش به رشد سود منجر شـود ؛ آنگاه شرکت موفق است . رشد فروش اگر به رشد سودآوری منجر نشود ، نمی توانـد محمل مناسبی برای سرمایه گذاری ارائه دهد . اولین گام در محاسـبـه سـود، بررسی حاشیه سود شرکت است ؛ یعنی اینکه از هر دلار فروش چند سنت آن به سود عملیاتی منجر می شود . حاشیه سود می تواند تفاوتهای شـرکت هـا را به سرعت آشکار کند ، حتی شرکتهایی که در یک صـنعت فعالیت دارند .
درصورتی که چنین مطالعه ای در یک بازه زمانی انجام شود ؛ مشخص می شـود که تمام شرکتها در سالهایی که با رونق اقتصادی روبـرو بـوده انـد حاشیه سود و در نتیجه سود خالص بالاتری داشته اند . همچنین مشخص می شـود شرکتهایی که حاشیه سود کمتری دارند ، در سال هـای رونـق جـهـش سـود بیشتری دارند ؛ درحالی که درصد رشد سـود شـرکت هـایی که حاشیه سـود بیشتری دارند در این سالها کمتر است . این موضوع باعـث مـی شـود کـه در سالهای رونق ، شرکتهای ضعیف تـر نسـبت بـه شـرکت هـای قـوی جهش بیشتری در سودآوری داشته باشند . البته باید به یاد داشت که با فرونشست امواج رونق، سود این شرکت ها با سرعت بیشتری نسبت به شرکت های قوی تر افول خواهد کرد.
معیار ششم) برنامه شرکت برای حفظ یا بهبود حاشیه سود چیست؟
موفقیت در خرید سهام به آنچه عمـوم در حال حاضر در مـورد شـرکت می دانند بستگی ندارد؛ بلکه به آنچه که پس از خرید سهام دانسته می شود، یعنی برنامه های آتی شرکت، وابسته است. بنابراین آنچه برای سرمایه گذار اهمیت دارد دور نمای حاشیه سود شرکت در آینده است ، نه آنچه که در گذشته بوده. در عصری که ما زندگی می کنیم ، رشد سالانه حقوق و دستمزد کارکنان حاشیه سود شرکت ها را تهدید می کند . بسیاری از شرکت ها قراردادهای همکاری بلندمدتی با کارکنان خـود امضـا مـی کنـند کـه مـوجـب رشـد ایـن هزینه ها برای چندین سال آتی می شود . افزایش هزینه های نیروی کار سبب افزایش هزینه تدارکات و مواد اولیه نیز می شود . همچنین نرخ مالیات املاک و مستغلات نیز به همراه نرخ مالیاتهای محلی نیز در حـال افـزایش مـداوم هستند . این شرایط بر حاشیه سود شرکتهای مختلف اثـرات متفاوتی دارد . برخی شرکتها این اقبال را دارند که بتوانند حاشیه سود خـود را بـا افـزایش قیمت محصولات حفظ کنند . اغلب این شرکتها در صنعتی فعالیت می کنند که محصولاتشان تقاضای بالایی دارند و یا قیمت کالاهای جایگزین آنها نیـز با سرعت زیادی در حال افزایش است . از نظر اقتصادی حفظ حاشیه سود به این روش موقتی است ؛ چراکه رقبا با رصـد کـردن موقعیـت سـود بـردن غیرنرمال ، به سرعت ظرفیت سازی می کنند و عرضـه زيـاد مـی شـود .
افـزایش عرضه نیز به نوبه خود باعث بازگشت تعادل به بازار می شود و دیگر نمـی تـوان متناسب با افزایش هزینه ها ، قیمتها را افزایش داد . بنابراین کاهش حاشیه سود آغاز می شود . یکی از مثالهای بارز این موضوع ، تغییر ناگهانی است که در پاییز ۱۹۵۶ در صنعت آلومینیوم رخ داد . فقط طی چند هفته ، بـازار آلومینیوم از شـرایط کسری عرضه و مازاد تقاضا به بازاری تبدیل شد که عرضـه کنـدگان بـرای فروش با هم رقابت می کردند . پیش از ایـن واقعـه قیمـت آلومینیوم همپای رشد هزینه ها افزایش می یافت.
معیار هفتم) آیا بین شرکت و کارکنانش رابطه خوبی وجود دارد؟
بسیاری از سرمایه گذاران به سود حاصل از روابط خوب شرکت و کارکنانش توجهی ندارند . گروه اندکی نیز هستند که به کل اثرات منفی ناشی از کارکنان ناراضی را به رسمیت نمی شناسند . تأثیرات مخـرب اعتصـاب هـای مکرر و طولانی بر صورتهای مالی شرکت بسیار واضـح هستند ، حتی اگـر نظـری اجمالی به آنها بیندازیم. تأثیر مثبتی که روابط عالی شرکت با کارکنان روی سـودآوری شرکت دارد ، حتی فراتر از تأثیرات منفی اعتصاب کارکنـان است . اگر کارمنـدان و کارگران احساس کنند که رفتار کارفرمایشـان عادلانـه اسـت ، فضـایی شکل می گیرد که در آن شرکت شکوفا مـی شـود و بهره وری هر کارمنـد افـزایش قابل ملاحظه ای خواهد داشت . به علاوه ، هزینه آموزش کارمندان جدید بسیار هنگفت است و شرکتی که نرخ ورود و خروج کارکنان آن بالاست هزینه هـای غیرضروری زیادی را متحمل می شود که می توان بـا مـدیریت بهتر از آنها اجتناب کرد .
اما سرمایه گذاران چگونه می توانند در مورد کیفیت روابط بین شرکت و کارکنان قضاوت کنند ؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. معیار واحدی وجود ندارد که بتوان از آن برای بررسی تمام موارد استفاده کرد . شاید بهترین راه این باشد که عوامل مختلفی را مدنظر قرار دهیم و سپس برآینـد آنهـا را بررسی کنیم. مثل بررسی اتحادیه های کارگری و شکایت پرسنل از شرکت های خود و ...
معیار هشتم) آیا روابط شرکت با مدیران اجرایی حسنه است؟
داشتن روابط خوب با کارکنان دون پایه شرکت مهم است، اما ایجاد فضای کاری مناسب برای مدیران اجرایی حیاتی است. قضاوت، نبوغ، ابتکارات و کار تیمی مدیران اجرایی می تواند موجب موفقیت یا شکست یک فعالیت اقتصادی شود. مدیران اجرایی به دلیل مسؤولیت های سنگینی که دارند، فشار کاری زیادی را نیز متحمل می شوند. بنابراین بروز رنجش و یا برخوردهای کاری ممکن است شرایطی را فراهم آورد که مدیران اجرایی مستعد از شرکت خارج شوند و یا در صورت باقی ماندن ، حداکثر توانایی خود را بروز ندهند.
سرمایه گذاری در شرکتی جذاب است که به مدیران اجرایی خـود میـدان می دهد و از آنها حمایت خوبی به عمل می آورد . در چنین شرکتی مـدیران اجرایی به اعضای هیئت مدیره و به خصوص رئیس هیئت مدیره اطمینان کامل دارند . بدین معنا که در تمام سطوح کاری این احساس حاکم است که ارتقای شغلی بر اساس توانایی افراد صورت می پذیرد ، نه باند بازی و حمایـت هـای فامیلی . میزان حقوق ها به طور مرتب بررسی می شود و مدیران اجرایی نیازمند درخواست برای افزایش حقوق نیستند، همچنین حقوقها از میانگین صـنعت و سایر شرکتهای هم رده کمتر نیست.
در " قسمت بعدی " به توضیح ادامه این معیارها می پردازیم.
برگرفته از کتاب " سهام عادی با سود غیر عادی " - نوشته فیلیپ فیشر