در این مقاله چکیدهای از تجربیات فیلیپ فیشر در کتاب "سهام عادی با سود غیر عادی" در پیدا کردن سهام شرکتهایی که پتانسیل رشد تازنده دارند، به خوانندگان ارائه شده است.
فیلیپ فیشر انسانی خود ساخته است که نزدیک به 70 سال به مشاوره سرمایه گذاری و سبدگردانی اشتغال داشته است. طی این مدت مشتریان زیادی از خدمات او بهره گرفتند و همگی شاهد سودهای زیادی در سبد خود بودند. دیدگاه سرمایهگذاری او بسیار بلند مدت است و نقل قولی از او وجود دارد که می گوید: زمان فروش یک سهم خوب"تقریبا هیچ وقت" است. وارن بافت سرمایه گذار افسانهای در مورد فیلیپ فیشر می گوید: "من هر آنچه که فیشر نوشته باشد، مشتاقانه میخوانم." مشهور است که بافت خود را 85 درصد پیرو بن گراهام مبدع روش سرمایهگذاری ارزنده، و 15 درصد پیرو فیلیپ فیشر مبدع سرمایهگذاری تازنده میداند. شرکتی که میتواند طی سه چهار سال چند صد درصد بازدهی بدهد و یا در زمان طولانی تر بازدهی خیلی بیشتری نصیب سهامداران خود بکند چه ویژگی دارد؟ پانزده معیار هستند که سرمایهگذاران باید به آنها توجه داشته باشند. سرمایه گذاری در سهام شرکتی که از این آزمون ها سربلند بیرون بیاید و یا فقط در یکی دو تای آنها ناموفق باشد، موقعیت مناسبی خواهد بود.
معیار اول) آیا بازار محصولات، کشش چند برابر شدن فروش شرکت در طول چند سال آتی را دارد؟
کسب سود دفعی از خرید سهام شرکتهایی که فروششـان ثابت و یا رو به افول است، غیر ممکن نیست. سود این شرکتها ممکن است در اثر بهبـود شرایط اقتصادی یا کنترل هزینههـا افـزایش یافتـه و در نتیجـه باعـث رشـد قیمت سهام آنها شود. این قبیل سودهای یک باره به شدت مورد توجه بورس بـازان هستند، امـا بـرای افـرادی که دنبـال كـسـب بـازدهی درخشانی از سرمایهگذاری خود هستند چندان جذاب نیستند. در وضعیتی مشابه، ممکن است شاهد افزایش چشمگیر فروش شرکت در دوره کوتاه یکی دو ساله بود اما این رشد دوام نداشـته باشـد و رشـد فـروش متوقف شود. داستان شرکتهای الکترونیکی با توسعه تلویزیون، مثال خـوبی در این زمینه است. طی چند سال تلویزیون فروش زیادی داشـت و هر سال نیز با رشد همراه بود. زمانی که نود درصـد خـانوادههـا تلویزیون خریدنـد منحنی فروش تلویزیون به ثبات رسید و دیگر از رشـد خـبـری نـبـود. در ایـن بازی سود نصیب کسانی شد که سهام را به موقع خریداری کرده بودند. اما با حاکم شدن رکود بر بازار تلویزیون، جذابیت سهام این شرکتها نیز به سرعت از بین رفت.
معیار دوم) پس از اشباع بازار محصولات فعلی و کاهش فروش آنها، شرکت برنامهای برای توسعه محصولات جدید و تداوم رشد فروش دارد؟
برخی شرکتهـا بـه دلیـل تقاضای مناسب محصـولات فعلـی شـان، رشـد چشمگیری نشان میدهند. اگر مدیران این شرکتها طـرح و برنامـهای بـرای توسعه محصولات جدید نداشته باشند، چشم انداز تداوم رشد آنها با تردید مواجه میشود و باید به همان یک بار سود بردن از آنها اکتفـا کـرد. چنین شرکتهایی ابزار مناسبی برای دستیابی بـه سـود مستمر طی دوره ده یا بیست ساله نخواهند بود و بنابراین سرمایهگذاری در آنها موفقیـت مـالی بـه همراه نمی آورد. درست همین جاست که مهندسان و واحـدهای تحقیـق و توسعه وارد صحنه می شوند؛ چراکه به شرکتها کمک میکننـد محصـولات قدیمی خود را ارتقا دهند و یا محصولات جدیدی روانه بازار کنند. این روش، مسیر رشدی است که مدیران علاقهمند به جهشهای کوچک و بزرگ متوالی میپیمایند. بهترین نتایج در سرمایهگذاری بر سهام شرکتهایی به دست میآیند که واحد تحقیق و توسعه آنهـا روی محصـولاتی مرتبط با محصـولات فعلی شرکت متمرکز شده اند.
معیار سوم) حجم فعالیت در واحد تحقیق و توسعه در مقابـل انـدازه شرکت چه میزان تأثیرگذار است؟
دستیابی به تصویری از مخارج سالانه تحقیق و توسعه در شرکتهای سهامی عام کار سختی نیست. حال اگر این رقم را بر مبلـغ فـروش سالانه تقسیم کنیم؛ به سادگی میتوان دریافت شرکت به ازای هر دلار فروش، چنـد سنت به تحقیق و توسعه اختصاص داده است. اغلـب تحلیـلگـران حرفهای سعی میکنند هر شرکت را از این حیث با سایر شرکتهای فعال در صنعت مشـابه مقایسه کنند. بعضی وقتها نیز این رقم را با متوسط صنعت، یعنی میانگین ارقام مربوط به شرکتهای مشابه، مقایسه میکنند. با این کار هم میتوان به میزان تلاشهای شرکت برای حفظ بازار در برابر رقبا پی برد و هم مبلغی را که سرمایه گذاران به ازای هر سهم صرف مخارج تحقیقاتی میکنند محاسبه کرد. این ارقام خام میتوانند به ما نشان دهند که چه شرکتهایی توجه ویژه به تحقیق و توسعه دارند و کدام شرکتها به میزان کافی به تحقیق و توسعه نمیپردازند.
معیار چهارم) آیا سازمان فروش شرکت به اندازه کافی بزرگ است؟
در این عصر پررقابت، شرکتهای انگشت شماری پیدا میشـوند کـه جـذابیت محصولاتشان باعث شود بدون انجام فعالیتهای بازرگانی قوی، فروش خـوبی داشته باشند. فروش بخش اساسی فعالیت هـر واحـد تجـاری است؛ چراکه بدون فروش کالا و خدمات تداوم بقا امکان پذیر نیست. اولین نشـانه موفقیـت هر شرکت، توانایی فروش مکرر به مشتریان خرسند است. با این حال عجیـب است که سرمایهگذاران نسبت به کارایی فـروش، تبلیغات و ساختار توزیع شرکت حساسیت کمی دارند؛ در حالی که نسبت به فعالیـتهـای واحـدهایی نظیر تولید، امور مالی و تحقیق و توسعه توجه بیشتری نشان میدهند. دلیل سادهای برای توجیه این کـم تـوجهی مـیتـوان برشمرد. محاسبه نسبتهای ریاضی که به سرمایه گذار کمک کنند هزینههای تولید، هزینههای تحقیقاتی و یا ساختار مالی یک شرکت را با رقبای آن مقایسـه کنـد، سـاده است. اما طراحی نسبتهایی که بر اساس مفاهیم توزیع و فروش بنـا شـده باشند بسیار سخت تر است. همان طور که در مورد هزینههای تحقیقات نیـز مشاهده شد، این نسبتها بسیار ناپخته هستند و جز اینکه راهنمـای مـا در برداشتن گامهای بعدی بررسی باشند، کارکرد بیشتری ندارند. به دلایل گفته شده بالا، فرمولی وجود ندارد که میزان تـلاش واحـد فـروش را نشـان دهد. بنابراین برخی سرمایهگذاران نسبت به بررسی آن علاقـهمنـد نیستند. این هم در حالی است که نقش واحد فروش در تعیین ارزش شرکت تعیـین کننده است.
در " قسمت بعدی " به توضیح ادامه این معیارها می پردازیم.
برگرفته از کتاب " سهام عادی با سود غیر عادی " - نوشته فیلیپ فیشر