در " قسمت اول " این مقاله به سه گام مهم و اساسی برای تبدیل شدن به معامله گر حرفه ای پرداختیم و در ادامه به چهار گام دیگر میپردازیم تا با یادگیری و تکرار این موارد، بتوانید در دسته معامله گران افسانه ای بازار سهام قرار گیرید، با ما همراه باشید.
گام چهارم
به کارگیری صحیح یک سیستم معامله
درست انجام دادن معاملات یکی از اصلی ترین اجزای موفقیت در بازار است و شاید بتوان گفت این جزء سخت ترین آن ها برای یادگیری است. بی شک، شناسایی فرصت در بازار راحت تر از عمل کردن به آن است. از میان میلیاردها خصوصیات رفتاری که در بازار وجود دارند سیستمها تنها قادر به دریافت تعداد محدودی از آن ها هستند. هر الگویی که شناسایی می شود ممکن است دوباره به همان شکل تکرار شود یا خیر. از این رو هرگز نمی توانیم بدانیم آیا این الگو صحیح است یا نه. بزرگترین مشکل روانی این است که افراد باید روی فرصتهای کار کنند که نتایج احتمالی دارند و این کار بسیار سخت است.
برای اینکه بتوانید سیستمهای معاملاتی خود را به خوبی اجرا کنید لازم است دو مفهوم را بر سیستم ذهنی خود اضافه کنید. فکر کردن بر حسب احتمالات و مرتبط کردن اعداد یا روشهای سیستم خود با عملکردی خاص. متاسفانه تنها راهی که برای یادگیری این چیزها دارید این است که آنها را با عمل کردن بر اساس سیستم برگزیده خود تجربه کنید. مشکل این است که یک معامله گر معمولی بعد از دو یا سه ضرر مکرر، دیگر بر طبق سیستم خود عمل نمی کند، در حالی که دو یا سه ضرر مکرر اتفاقی کاملا عادی در بیشتر سیستمهای معاملاتی است. در اینجا لازم است که از نظم ذهنی استفاده کنید و انجام صحیح کار را به یک عادت تبدیل کنید.
گام پنجم
یاد بگیریم به احتمالات فکر کنیم
بعد از آنکه تعامل برقرار کردن با محیط داد و ستد را یاد گرفتید، باید به احتمالات هم فکر کنید. به یاد داشته باشید، دو معامله گری که بر سر یک قیمت توافق میکنند بازار را به وجود میآورند. بالاترین و پایین ترین قیمت هایی که افراد پیشنهاد می کنند حیطه ای را نشان می دهد که بازار میتواند تا آن حد تغییر کند. مثلا آیا تا به حال گفته اید "بازار نمی تواند از این پایین تر برود، هرگز این پایین تر نرفته است؟"
وقتی باور دارید چیزی را به پایین ترین حد ممکن خریده اید، کافی است معامله گری وارد بازار شود و قیمتی پایین تر پیشنهاد کند تا به شما ثابت شود که باور شما اشتباه بوده است. شاید هرگز ندانیم که معامله گران در حقیقت چه کاری انجام خواهند داد، اما می توانیم حدس بزنیم که اگر اتفاق خاصی رخ دهد، احتمالا آنان چه واکنشی نشان خواهند داد. این سوال را از خود بپرسید: برای اینکه انجام این معامله درست باشد یا به درست بودن خود ادامه دهد، بازار تا چه نقطه ای نباید پایین یا بالا برود؟ به یاد داشته باشید، حیطه تغییر قیمتی که برای بازار تعیین می کنید باید مطابق با میزان تحمل شما در صورت از دست دادن مبلغی به آن ارزش باشد.
گام ششم
یاد بگیریم بی طرف باشیم
برای اینکه به درجه ای از بی طرفی برسید، باید بتوانید طبق باورهای عمل کنید که اجازه می دهند هر اتفاقی رخ دهد، اگر شما طبق این باور عمل کنید که هر اتفاقی می تواند رخ دهد، دیگر هر اتفاقی که رخ دهد برای شما تهدیدآمیز نخواهد بود و در نتیجه، دیگر مجبور نخواهید بود از اطلاعات خاصی دوری کنید یا برداشتی نادرست از آنها داشته باشید. هر محدودیتی که برای عملکرد بازار قائل شوید، عاملی است برای جبران کمبود خودباوری و اعتماد به نفسی که برای انجام درست کارها در شرایط مختلف باید داشته باشید.
شما باید یاد بگیرید که فقط ناظر هستید که در هر لحظه چه اتفاقی در حال رخ دادن است و این مشاهده بی طرف به شما نشان می دهد که احتمالا بعد از این چه اتفاقی در بازار رخ خواهد داد. برای اینکه بی طرف بمانید هر تعداد احتمال که میتوان پیشبینی کرد را پیش بینی کنید و ببینید احتمال رخ دادن هر یک از آن ها چقدر است. سپس، از قبل مشخص کنید که در هر شرایطی چه خواهید کرد. اگر هیچ یک از نقشه ها آن طور که پیش بینی کردید پیش نرفت، از بازار خارج شوید. خود را از نیاز به درست عمل کردن، رها کنید. هر چقدر که بررسی های شما مساقل تر انجام شود، به همان نسبت احتمال کج فهمی و آگاه شدن رنج آور و اجباری کاهش خواهد یافت.
گام هفتم
یاد بگیریم که چطور خود را زیر نظر بگیریم
لازم است که توجه خود را به آنچه در حال فکر کردن به آن هستید و اطلاعاتی که روی آن تمرکز دارید، معطوف کنید. وقتی شما در حال انجام یک معامله هستید، مدام از خود بپرسید آیا "اتفاقی باید رخ دهد؟" ظاهرا شما میخواهید که بازار به نفع شما تغییر کند؛ اما آنچه من میخواهم این است که خود و میزان تعهد خود به این که چه اتفاقی باید رخ دهد را زیر نظر بگیرید. به یاد داشته باشید که تفاوت بزرگی به لحاظ دیدگاهی بین این که " چه اتفاقی در حال رخ دادن است" و اینکه "چه اتفاقی باید رخ دهد" وجود دارد.
وقتی خود را در حال استدلال کردن درباره عملکرد بازار با سوالاتی مانند: "بازار چه کاری نمی تواند انجام دهد؟" می بینید، به نوعی در حال حمایت کردن از جایگاه خود هستید، در واقع در توهم بسر می برید و خود را آماده رنج آوری در بازار می کنید. به یاد داشته باشید بازار می تواند هر کاری انجام دهد، حتی اگر به آن اجازه دهید، تمام سودهای شما را از شما می گیرد.
سخن پایانی اینکه، وقتی خود را در یک معامله موفق می بینید، سعی کنید چیزی به نفع خود از بازار خارج کنید.
برگرفته از کتاب "معاملهگر منظم" - نوشته مارک داگلاس