چه مقدار سود کافی است؟ - قسمت 2

روانشناسی

در " قسمت اول " این مقاله در مورد این موضوع که چه مقدار سود کافی است صحبت کردیم. حال در این مقاله به ادامه این موضوع می پردازیم.

از آنجا که به نظر می رسد همه ما به طور غریزی از برخورد با هرگونه مسأله ای که ممکن است ایجاد درد کند، (از قبیل خارج شدن زود هنگام از یک معامله سودده با اعتراف به اشتباه کردن و بازنده خارج شدن از بازار) اجتناب می کنیم، ساده ترین راه خروج از چنین وضعیتی این است که برای متقاعد کردن خودمان (در مخالفت نکردن با توهمات خودمان) تصور کنیم که معامله سودده ما هرگز به پایان نمی رسد و یا تمام مدارک ممکن که نشان دهد معامله واقعاً زیان ده نیست را جمع آوری کنیم. بنابراین ما هیچ دلیلی نداریم برای اینکه با مسایل درونی خودمان (که ما را از درک هدفمند آنچه که بازار در مورد احتمالات و پتانسیل برای سود در هر لحظه به ما می گوید، باز می دارد) مقابله کنیم.

NgcHZSF21KZXSWWhS3vtcUV1i19n7ZVEipbGHKax.jpg

بازار برای شما کاملا روشن می کند که هیچ لزومی ندارد خود را با موضوعات پیچیده روانی درگیر کنید. به عنوان مثال، اگر شما توجه خود را بر حرکت قیمت ها در جزیی ترین سطح متمرکز کنید، بازار می تواند میلیاردها صفحه گرافیکی از ویژگی های رفتاری و الگوهای قیمت از یک نقطه تا نقطه بعد را نمایش دهد. استفاده از این نوع اطلاعات برای پشتیبانی هر نوع باور، توجیه، تحریف و یا توهم، که شما برای پیش بینی آینده نیاز دارید بسیار آسان است.

اغلب معامله گران با این تصور که قیمت ها تنها می توانند سه کار انجام دهند، تلاش می کنند که حرکات قیمت ها را ساده کنند. بالا بروند، پایین بروند و یا اساسا همان جا ثابت بمانند. بعضی از معامله گران تلاش خواهند کرد این منطق غلط را باور داشته باشند که احتمال موفقیت در هر معامله ۵۰-۵۰ است. البته این نمی تواند واقعیت داشته باشد. به عنوان مثال، فرض کنید که قیمتها در یک محدوده ۱۰ پیپی برای ورود به هر معامله قرار می گیرند، اگر شما در هر پیپ به حساب خود وارد شوید، بازار ممکن است چند الگو برای بالا و پایین رفتن قیمتها به شما نشان دهد؟ ما یک آمارگر نیستیم، اما مطمئن هستیم که حداقل میلیون ها الگو وجود دارد. برای نشان دادن آن اگر یک نقطه در انتهای محدوده باشد، قیمت می تواند یک پیپ بالا رود، دو پیپ پایین رود، یکی بالا رود، سه پیپ پایین، دو پیپ  بالا، یکی پایین، یک پیپ بالا، دوتا پایین، سه تا بالا، یکی پایین، و ...

تا اینکه نقطه B ده پیپ بالاتر از نقطه A قرار گیرد. واضح است این مسیر بسیار کوتاه تر از مسیری است که معمولا قیمت حرکت می کند. اما این یک الگو از بین میلیون ها الگوی ممکن را نشان می دهد و هر الگویی که شما شناسایی کردید می تواند به خودی خود در چند نقطه در آینده تکرار شود. اگر شما در نقطه A یک خریدار باشید شانس اینکه قیمت، بالاتر از نقطه ورودی شما قرار گیرد چقدر است؟ احتمال اینکه قیمت بالا برود و یا در فردا و یا روز بعد به طرز چشم گیری بالاتر از نقطه ورودی شما قرار گیرد بدون اینکه دو پیپ، پنج پیپ یا ده پیپ پایین تر از نقطه ورودی شما بیاید چقدر است؟ هنگامی که قیمت ها زیر نقطه ورود شما برود احتمال اینکه هیچ وقت به بالای نقطه ورود شما بر نگردد چقدر است؟ احتمال اینکه هرگز پایین نرود چقدر است؟ برای پاسخ دادن به این پرسش ها، باید یک چیز بزرگ را در مورد ثبات بازار بدانید و آن پتانسیل بازار در زمان های خاص است. در هر مورد بیش تر معامله گران مقابل این نوع حرکات حالت احساسی دارند و در این چهارچوب اکثر مردم فکر می کنند که شانس آنها برای موفقیت ۵۰-۵۰ است . در صورتی که قطعا کارکرد بازار این چنین نیست.

VldSZeoCsJypUxGcvTZ1MqSgkUAD3YaoIoEQkAgm.jpg

 یک مورد دیگر، اگر شما در نقطه وسط مسیر A و B خرید کرده باشید، کدام پیپ ها تأثیر بیش تری در ذهن شما نسبت به شرایط بازار خواهد داشت. طبیعتاً پیپهای پایین . آنها آنچه شما باور داشته اید را تأیید می کنند و پیپهای بالا نسبت به آن ها در مورد شرایط بازار و پتانسیل آن برای حرکت در هر جهتی، چیزی برای گفتن ندارند. شما چگونه می توانید شروع به ارزیابی دقیق پتانسیل بازار کنید اگر شما اطلاعاتی که تأیید می کند چه می خواهید و یا چه باور دارید را به جای منابعی که اهمیت پیش تری دارند قرار دهید. در واقع شما به جای درک موضوعاتی برای ارزیابی دقیق پتانسیل واقعی بازار، آن را با احساسات ، امیدها، آرزوها، آرمان ها و تمایلات خودتان وفق می دهید. به این ترتیب محیط بازار، یک ترکیب کشنده از فشار، برای روبه رو شدن با مسایل شخصی، جهت زنده ماندن، به نظر می رسد. هر حادثه ای در بازار می تواند اطلاعات را در تنوع وسیعی از فرم ها تولید کند که می تواند برای حمایت از هرگونه توهم، اعوجاج و یا انتظار مورد استفاده قرار گیرد. از این رو به سادگی می تواند از مقابله کردن شما با شرایط و پیامدهای دردناک جلوگیری نماید. علاوه بر این حوادث می تواند ادامه داشته باشد تا زمانی که شما در شرایطی قرار گیرید که تمام سرمایه خود را از دست دهید و تا زمانی که شرکت کارگزاری معامله شما را تسویه نکرده، شما تنها کسی هستید که می توانید این روند را متوقف کنید.

در میان بسیاری از عوامل دیگر، تبدیل شدن به یک معامله گر همواره موفق، باید بیاموزید که چگونه اجازه دهید خود بازار بگوید که کاری بعدی شما چیست و تا چه حد سود کافی است. وقتی که تصور می کنید بین آنچه که ممکن است در بازار بوجود آید و سیستم باورهای شخصی شما که مبتنی بر مفهوم ضرر، اشتباه کردن، حرص و آز (بر پایه این اعتقاد که سود بدست آمده هرگز کافی نیست) و انتقام می باشد، هیچ رابطه ای وجود ندارد، درک حرکات بازار بسیار دشوار خواهد بود. ممکن است تعداد زیادی از خوانندگان با خودشان بگویند "من می توانم مفاهیم ضرر کردن، اشتباه کردن و مسایل مرتبط با حرص و آز را درک کنم، اما انتقام از کجا آمده است؟" با برگشتن به مثال بازی قمار می توان بهترین تصور از این مفهوم را بدست آورد. در یک بازی قمار، تنها زمانی می توانید ضرر کنید که تصمیم بگیرید ریسک کنید. شما روی پول شرط بندی می کنید و خیلی مشکل است که مسئولیت هر ضرر کردن را قبول نکنید. به عنوان یک معامله گر شما می توانید بر مبنای توانایی در درک احتمالات یا عدم توانایی در اجرا کردن یک معامله برای خروج از موقعیت، و یا ترکیبی از هر دوی این ها، به راحتی بسیار بیش تر از ریسک مورد نظرتان زیان کنید.

شاید شما مایل باشید مسئولیت آنچه که در اصل قصد ریسک در یک معامله را دارید، بپذیرید (هر چند اغلب معامله گران مایل به پذیرش این مسئولیت نیستند). با این حال برای بسیاری از معامله گران شاید خیلی آسان نباشد که مسئولیت زیانی را که بیش تر از ریسک در نظر گرفته شده ایجاد شده است را قبول کنند. در این حالت است که عامل انتقام وارد بازی می شود. اگر شما مسئولیت انچه زیان می کنید را قبول نکنید، بنابراین چه کسی یا چه چیزی را می توانید سرزنش کنید؟ بازار؟ البته! این بازار است که پول شما را گرفته، اگر بازار بیش تر از آنچه قصد ریسک کردن را داشته اید، از شما گرفته باشد، بنابراین به احتمال زیاد شما احساس می کنید باید همه زیان خود را بر گردانید.

برای مثال، اگر در آخرین معامله ۲۰ پیپ ضرر کرده باشید آیا برای معامله بعدی ۱۰ پیپ سود برای شما کافی است؟ اگر در آخرین معامله خود ۳۰ پیپ از دست داده باشید. در حالیکه تنها در نظر داشته اید ۵ پیپ ریسک کنید و حالا ۱۰ پیپ سود به شما بازار داده است، آیا شما به همین سود بسنده می کنید؟ اگر شما اعتقاد به "برگرداندن زیان" داشته باشید، ۱۰ پیپ نمی تواند کافی باشد. صرف نظر از آنچه بازار انجام می دهد و یا آنچه به شما می گوید، شما احتیاج دارید حداقل ۱۵ و ترجیحاً ۲۰ پیپ بدست آورید.

mzwYzZVpckQFHcQYF2rPyOrIBGSDZi3GX0DOJklD.jpg

واضح است آخرین معامله شما بر مبنای پتانسیل بازار که در هر لحظه تغییر می یابد. انجام نشده است. هنگامی که احساس می کنید مجبور هستید همه زیان‌ها را جبران کنید، این احساس، شما را در جای گاه رقیب بازار قرار می دهد. به جای اینکه با بازار هماهنگ باشید، حریف شما می شود و در مقابل شما قرار می گیرد. بازار بدون اجازه شما نمی تواند چیزی از شما بگیرد، اگر پولتان را از دست داده اید یا بیش تر از ریسکی که در نظر داشته اید زیان کرده اید، شما خودتان پول تان را به بقیه معامله گران بخشیده اید. در نهایت، حریف شما در این انتقام گیری خودتان هستید. شما همان کسی هستید که پولتان را به بازار داده اید. اگر از خودتان عصبانی هستید برای این است که کنترل آخرین معامله خود را از دست داده اید. در این شرایط هر آنچه بازار به شما ارائه می دهد کافی نخواهد بود. از دیدگاه روانشناختی، شما فرصتی برای به دست آوردن سود نخواهید داشت زیرا قبول نمی کنید که در آخرین معامله، همه چیز منصفانه بوده است. در واقع شما برای مجازات خودتان به خاطر آخرین اشتباه تان فرصت های کنونی یا آتی خود را انکار می کنید. در حقیقت نمی توانید به بازار برگردید و حس انتقام تنها به شما اجازه می دهد که به خودتان پشت کنید.

بین توانایی شما برای اینکه اجازه دهید بازار به شما بگوید که به احتمال زیاد چه کاری انجام خواهد داد و میزان درک و فهم خودتان از اثرات منفی هرگونه باور در مورد زیان کردن، اشتباه کردن، و انتقام گیری از بازار یک ارتباط مستقیم است. به دلیل عدم آگاهی از این ارتباط، اغلب معامله گران، مشاهده بازار را از یک منظر آلوده ادامه خواهند داد تا زمانی که از طریق آزمون و خطا و یا از طریق کتاب، انجمن و ... از این رابطه آگاه شوند. در هر صورت تا آن زمان که آنها از این رابطه بی اطلاع هستند معمولاً خود را در معرض صدمات بسیار زیاد روانی که ابعاد مشکل را برای فرایند موفق شدن بسیار بیش تر می کند، قرار می دهند.

این دلیل اصلی بررسی حوزه دگرگونی های عمیق شخصیتی در این مقاله است. شما نیاز دارید بدانید که در صورت وجود هرگونه صدمه چگونه آن را شناسایی کنید و مهم تر از همه چگونه خود را از آن رها کنید.

 

نظرات کاربران

0 / 1500
مقاله‌های مشابه
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تحلیل‌اپ می‌باشد و محفوظ است. 2024 ©