روانشناسی تغییرات قیمت در بازار سهام - قسمت 1

روانشناسی


بخشی از این مقاله از کتاب معامله‌گر منظم نوشته مارک داگلاس استخراج شده و هدف از تهیه و تدوین این مقاله این است که فرایند و روانشناسی تغییر قیمت را ابتدا به کوچکترین سطح ممکن، یعنی سطح یک معامله گر، تقسیم و آنها را بررسی کنیم؛ سپس توضیح خود را با بررسی عملکرد همه معامله گران به عنوان یک گروه، بسط دهیم.

LyrfctTPgre7aMbQjOicbGZfYAhDR69j1ilp2RnO.jpg

می خواهیم بگویم، اگر نیروهایی که به طور ذاتی در رفتار معامله گران نهفته‌اند را درک کنیم، تنها با مشاهده کارهایی که انجام میدهند، می‌توانیم به راحتی متوجه شویم که آنها چه باوری درباره آینده دارند. وقتی بدانیم معامله گران چه باوری نسبت به آینده دارند، دیگر خیلی سخت نخواهد بود که عملکرد بعدی آنها را در شرایط و موقعیت‌های خاص پیش بینی کنیم. اهمیت این شناخت در این است که به ما کمک می کند تا تفاوت بین امید واهی و احتمال واقعی تغییر بازار به سمتی خاص را متوجه شویم. ما با درک نیروهایی که در پس عملکرد بازار نهفته است، یاد می گیریم به بازار اجازه دهیم به ما بگوید چه کاری انجام دهیم و سپس یاد می گیریم که بین اطلاعات سالم و ناب بازار و اطلاعات تحریف شده تفاوت قائل شویم.

چه چیزی بازار را می سازد؟

اساسی ترین جزء بازارها، معامله گران هستند. به یاد داشته باشید که معامله گران تنها نیرویی هستند که می‌توانند موجب تغییر قیمت‌ها شوند. بقیه چیزها همه فرعی هستند. دو معامله گری که تمایل به معامله دارند، یک نفر که می خواهد بخرد و یک نفر که می خواهد بفروشد، روی یک قیمت توافق می کنند و سپس معامله‌ای را رقم می زنند. آخرین قیمت توافق شده نشانگر چیست؟ آخرین قیمت توافق شده قیمتی است که هنگام معامله یک نفر به پرداخت آن تمایل داشته است و یک نفر به فروش چیزی به آن قیمت مایل بوده است. این قیمت، نشانگر توافقی است که آن دو معامله گر راجع به ارزش کنونی چیزی با هم داشته اند.

معامله گران چگونه درآمد کسب می کنند؟ تنها دو راه وجود دارد که این بازی را انجام دهید و پول به دست آورید. خریدن به قیمتی که فکر می‌کنید در مقایسه با قیمت آتی همان کالا پایین تر است. یا فروختن به قیمتی که فکر می‌کنید در مقایسه با قیمت آتی همان کالا بالاتر است.

da9ik1Noh06PSWveZzdZnKz58KB4IvjOoqAWhSdt.jpg

باورهای معامله گران

حالا اجازه دهید که نگاهی به داخل گود [منظور همان بازار است] بیندازیم و ببینیم که چه اتفاقی باید رخ دهد تا قیمت‌ها نامتوازن شوند و این امر چگونه باورهای معامله گران را به ما نشان خواهد داد. از آنجا که تنها هدف معامله کسب درآمد است، می‌توانیم متوجه شویم که هیچ معامله گری با باور به این که قرار است ضرر کند وارد هیچ معامله‌ای نخواهد شد و برای این که معامله‌ای به وجود بیاید، لازم است که دو معامله گر بر سر یک قیمت توافق کنند. اما از لحظه‌ای که دو معامله گر بر سر آن معامله توافق می‌کنند، هر دوی آنها تحت تاثیر خطر بازار قرار خواهند گرفت. به عبارتی دیگر تغییر قیمت بعدی، یکی از آنها را موفق و دیگری را متضرر خواهد کرد. از آنجا که می‌دانیم هر دو معامله گر می‌خواهند به موفقیت برسند و نمی‌خواهند زیان کنند، می‌توانیم متوجه شویم که دو معامله گر باورهایی کاملا متفاوت درباره ارزش آتی این کالا دارند. پس برای این که دو معامله گر بر سر یک قیمت توافق داشته باشند و معامله صورت بگیرد، لازم است که آنها باورهایی کاملا متفاوت درباره آینده داشته باشند. خریدار باور دارد که قیمت خرید او نسبت به زمانی که در آینده آن کالا را می‌فروشد ارزان تر است، و فروشنده باور دارد که قیمت فروش او نسبت به زمانی که در آینده آن کالا را می خرد، گران تر است .

اگر قرار است که تغییر قیمت بعدی، یکی از آنها را موفق و دیگری را بازنده کند، می‌توانیم متوجه شویم که هیچ یک از آنها باور ندارد که بازنده خواهد بود. اگر فروشنده باور داشت که نرخ بعدی بالاتر از نرخ کنونی است، چرا نباید صبر کند تا آن را به قیمت بالاتر بفروشد؟ همین موضوع درباره خریدار نیز صدق می کند. این هدف بازی و تنها راه کسب درآمد است. اساسا آنچه داریم شرایطی است که در آن دو نیروی مخالف در مقابل هم هستند؛ هر دو فکر می کنند نظر آنها درباره آینده درست است و تنها یک طرف می تواند به قیمت ضرر کردن طرف دیگر به سود برسد.

بطور مثال اگر قیمت سهام شرکتی 140 تومان باشد، چه اتفاقی باید رخ دهد تا قیمت به 150 تومان برسد؟ ساده است، کافی است یک معامله گر مایل باشد تا در معامله شرکت کند و قیمتی بالاتر از آخرین قیمت بپردازد. یعنی در مقایسه با آخرین قیمت توافق شده، او مجبور است که برخلاف این باور که باید به قیمت پایین خرید، عمل کند. اگر معامله گری یا گروهی از معامله گران تمایل به خرید به قیمت بالاتر، یا فروختن به قیمت پایین تر از آخرین قیمت توافق شده داشته باشند، عملکرد آنها به چند دلیل اهمیت دارد:

- معامله گری که مایل است به قیمت بالا بخرد یا به قیمت پایین بفروشد به جای این که به قیمت پایین بخرد یا به قیمت بالا بفروشد، حتما اعتقاد زیادی به باور خود درباره ارزش آتی آن کالا دارد، حتی اگر این اعتقاد از ترس وی ناشی شده باشد.
- او آخرین قیمت را به پایین ترین قیمت تبدیل می کند.
- او با قاطعیت کنترل امور را به دست می‌گیرد و افرادی که به آخرین قیمت فروخته‌اند را به افراد متضرر تبدیل می کند و ضرر و زیان آنهایی که به قیمتی پایین تر از آخرین قیمت فروخته‌اند را نیز بیشتر می کند.
- او در حال ایجاد تغییر در قیمت هاست که اگر معامله گران دیگر قیمت جدید را در مقایسه با قیمت آنی پایین تر ببینند، سرعت تغییر افزایش پیدا خواهد کرد.

این موضوع، همچنین در مورد معامله گری صدق می‌کند که در حال تسویه حساب برای خارج شدن از یک جایگاه است. از سوی دیگر، فروشنده‌ای که درسمت دیگر معامله او قرار می گیرد به واسطه جذابیتی که فروش به قیمت بالاتر دارد، به سمت بازار جذب می‌شود. او فکر می کند که از مزیتی برخوردار شده است. در واقع، او به قیمت بالاتری میفروشد، اما سرعت تغییر قیمت به سمتی که او می خواهد نیست. او بالاترین قیمت ممکن را انتخاب می کند و منتظر میماند تا اتفاقی بیافتد، به این امید که قیمت دیگر از این بالاتر نخواهد رفت.

hZt9OkKtJ223uEHs59gmjidn8aik3Io047YBJdnS.jpg

حالا فعالیت‌های این دو معامله گر چه چیزی را درباره کلیت بازار به ما نشان میدهد؟ ابتدا، این معامله به ما می گوید که هیچ کس باور راسخی درباره ارزش آتی نداشته است تا خطر فروش آن به آخرین قیمت یا پایین تر از آن را بپذیرد. دوم، هیچکس آنقدری که باید مصمم نبوده است تا از جایگاه فروش وارد بازار شود یا از جایگاه خرید. انجام یک معامله در سطح بالاتر توازنی جدید ایجاد خواهد کرد. این توازن جدید، تمام خریداران در سطح قبلی را موفق و تمام فروشندگان در سطح قبلی را متضرر می‌کند.

تمام کسانی که در سطح قبلی یا پایین تر از آن متضرر شده اند، مجبور هستند که به ارزش آتی امیدوار باشند تا بتوانند در جایگاه کنونی خود باقی بمانند و یا باید به جایگاه‌های خود اضافه کنند، تا نشان دهند به این ارزش آتی اعتقاد دارند. زیرا تا هر سطحی که قیمت جدیدی بالا برود، به همان مقدار معامله برای آنها جذاب تر خواهد شد. اگر آنها در سطوح پایین تر باور داشتند که قیمت بالا بوده است، در هر سطح بالاتری، این معامله برای آنها بهتر خواهد بود. اما هر تغییری که بازار در جهت عکس جایگاه فروشندگان داشته باشد، توقع آنان از ارزش آینده را خراب خواهد کرد. هر تغییر در واقع نشان میدهد که فروشندگان غیرفعال بوده‌اند، و این که خریداران افراد کنترل کننده بازار بوده اند  و احتمال این که خریداران بازار را به میل خود تغییر دهند افزایش پیدا کرده است.

این واقعیت که خریداران به طور مصمم قیمت را بالا می‌برند و مبلغ بیشتر و بیشتری می‌پردازند، برای ناظر پیامی دارد. این روند به او می گوید که فروشنده کافی برای برآوردن تقاضای خریداران به نرخ جدید وجود ندارد. اگر تعداد فروشندگان محدود باشد، معامله گرانی که می خواهند خرید کنند باید بر سر فروشندگانی که در دسترس هستند و سمت دیگر معامله را تشکیل می‌دهند با هم رقابت کنند.

تنها، مشاهده این تغییر قیمت به شما می گوید که در حال حاضر همه چیز به نفع خریداران است. قیمت‌های بالاتر پیشنهاد نخواهد شد، مگر این که تعداد فروشندگان نسبت به خریداران کمتر شود. اگر معامله گران به بیشتر و بیشتر پرداختن ادامه دهند، قیمت از قبل هم بالاتر خواهد رفت. در نهایت، باور آنها به ارزش آتی آن کالا از بین خواهد رفت، و فروشندگان یکی یکی به جمع خریداران کنونی خواهند پیوست، و با هم بر سر فروشندگان اندکی که تمایل به فروش دارند به رقابت خواهند پرداخت. تا زمانی که نسبت خریداران و فروشندگان به شکلی که گفتیم باقی بماند، احتمال پایین آمدن قیمت بسیار کم خواهد بود. حالا اگر توازن بر هم بخورد و بازار به حالت قبلی بازگردد چه اتفاقی رخ میدهد؟

در " قسمت بعد " به ادامه این مطلب می پردازیم.


برگرفته از " کتاب معامله‌گر منظم " - نوشته مارک داگلاس

نظرات کاربران

0 / 1500
مقاله‌های مشابه
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تحلیل‌اپ می‌باشد و محفوظ است. 2024 ©