نظریه تحلیل میانگین واریانس یا سبد سهام بورس (نظریه مدرن سبد سهام)، روشی پرکاربرد و مفید میباشد که در انجام فعالیتهای مالی و اقتصادی کمک بسیاری میکند. این نظریه، به عنوان یکی از مهمترین و برجستهترین تئوریهای اقتصادی شناخته میشود و به سرمایهگذاران و معاملهگران، با انجام یک سری تکنیکهای پولساز و آشنایی با سبد سهام بورس، در کاهش میزان ریسک فعالیتهای مالی و معاملههای بورسی کمک شایانی میکند. این نظریه پول ساز و کاربردی در سال ۱۹۵۲ توسط اقتصاددان آمریکایی به نام مارکوتیز ابداع شد که منجر به کسب جایزه نوبل اقتصاد شد.
در حقیقت مارکوتیز توجه سرمایهگذاران را به این موضوع جلب نمود که با سرمایهگذاری در یک پرتفوی (سبد سهامی) تقسیم سرمایه و توزیع آن بر سهمهای مختلف باعث میشود که در نهایت ریسک کاهش پیدا کرده و بازدهی و سودآوری بالا برود. به این ترتیب با توجه به توزیع سرمایه، ریسک ایجاد شده در کنار یک سبد سهامی، بارها کوچکتر از ریسک خرید یک سهم با همان سرمایه است. علت نیز مشخص است: با توزیع سرمایه، ریسکهای صنایع مختلف همپوشانی داشته و رشد یک صنعت پوششی برای سقوط دیگری خواهد بود.
یک تکنیک ساده در بازار سرمایه که برای تازه واردین مطرح میشود این است که اگر میخواهید مدیریت سرمایه خوبی داشته باشید، باید کل سرمایه خود را به 5 ، 10 و یا هرچند قسمت تقسیم کرده و در سهمهای مختلفی سرمایهگذاری کنید ولی این فرضیه غلط محض است! آن چیزی که در مبحث مدیریت سرمایه به عنوان اشتباه جا افتاده توزیع یکسان سرمایه در گزینههای مختلف بدون در نظر گرفتن سایر پارامترهاست.
چیزی که شما باید ملاک قرار دهید این نیست که سرمایه خود را به صورت نرمال در چند گزینه پخش کنید. چیزی که در بحث مدیریت سرمایه باید مدنظر قرار داده شود میزان ریسکی که هر معامله میتواند به حساب وارد کند. مثلا شما تعیین میکنید که در هر معامله میخواهم 2% سرمایه را در معامله خود ریسک کنم که اگر قیمت به حد زیان رسید نهایتاً 2% سرمایهام در حساب مذکور از دست برود. با این تکنیک ممکن است یک بار در سهمی 20% پول شما درگیر باشد، یک بار 5% درگیر باشد، یک بار 40% درگیر باشد و...
نتیجه گیری
یکی از دلایلی که معاملهگران با نرخ برد بالا، گاهی عملکرد ضعیف و زیانده دارند به خاطر عدم توجه به همین موضوع است. از مهمترین ایرادات وارد بر این نظریه، خردمندانه رفتار کردن سرمایهگذاران در تحلیلها است. سرمایهگذاران همیشه عقلانی رفتار نمیکنند و ویژگیهای رفتاری و روانشناختی آنها بر تصمیماتشان تاثیر میگذارد. در کل مدل مارکویتز نشان داد که سرمایهگذاری تنها انتخاب یک سهم درست نیست بلکه انتخاب تلفیقی از سهام، برای توزیع ریسک و کاهش آن است.