وارن بافت سرمایه گزار بزرگ و مشهور می گوید : "معاملهگران برنده همواره سیستم شخصی خود را برای سرمایه گذاری ها ایجاد و آن را آزمایش میکنند و معامله گران بازنده هیچگونه سیستمی ندارند یا سیستم شخص دیگری را اتخاذ میکنند، بدون آنکه آن را آزمایش و یا با شخصیت خود سازگار ببینند و هنگامی که چنین سیستمی برای آنها مؤثر واقع نمی شود، سیستم دیگری را اتخاذ می کند که آن هم مؤثر واقع نمی شود."
تمام مباحث این مقاله بر این پیش فـرض نوشـته شـده اسـت کـه خواننـده سیستم معاملاتی داشته باشد و معاملات او بـی نـظـم نـبـوده و از قاعـده خاصی پیروی کند؛ طوری که بتوان سابقه گذشته آن را به دقت بررسی کرد و از تحلیل آن درمورد آینده سیستم، پیش بینی هایی نمود و همچنین به بررسی سیستم معاملاتی می پردازیم تا ببینیم که یک سیستم معاملاتی استاندارد از چه بخشهایی تشکیل شده و نکات و اشتباهات رایج مربوط به هـر قسـمت را بررسی میکنیم.
یک خلبان با هر چند هزار ساعت تجربه پروازی که داشته باشد، باز هم در هر یک از مراحل پرواز ملزم به بررسی چک لیسـت هـای مرتبط است. این نکته مساله مهمی را بازگو می کند. اول اینکه هر چقدر هـم کـه تجربه خلبان بالا باشد، باز هم به دلیل فشار روانی زیـاد کـار او و از سمت دیگر، هیجانات و سرعت اتفاقات در این نوع کار باعث می شود که در زمان هـای خـاص قدرت تصمیم گیری کاهش یابد. ازطرف دیگر، نکات ریزی وجـود دارد که شاید بررسی تکرارآمیز آنها طی روز برای یک خلبان مضحک و حوصـله سـربر باشـد، مانند چک کردن بالچه های پرواز برای بار دوازدهم، اما وجود چک لیست هـا او را ملزم به انجام دادن این کار میکند. در علم هوانوردی، پس از وقـوع سانحه هـای بسیار، متخصصان این امر با دقت بسیاری به نگارش این چک لیستها پرداختنـد و آن را بسیار مهم می دانند. کلیت این موضوع بسیار شبیه معامله گـری بـرای مـا است. بنابراین اهمیت سیستم معاملاتی مانند چک لیست یک خلبان است.
قسمت تحلیلی
در ابتدای سیستم معاملاتی، قسمت تحلیلی آن جای دارد؛ یعنی قسمتی که در آن مشخص شده است که با چـه ابـزاری و چگونـه بـازار را رصـد کنیم تا درنهایت، بتـوانیم جهـت بـازار و موقعیت معاملاتی را بیابیم. در ایـن قسـمت، قضاوتی درمورد نقطه ورود و نقطه خروج، چه با سود و چه بـا ضـرر، نمـی شـود؛ بلکه فقط کلیت جهت بازار بررسی می شود، به طورمثال با توجـه بـه تحلیلی که انجام داده ایم، می دانیم که سهام شرکت " ایکس " بالا می رود. براساس ایـن تحلیل، کالا و جهت مـوردنظر را مشخص کرده ایـم؛ امـا از تحلیـل فاکتورهـای دیگری نیز استخراج می شود؛ مانند قیمتی که تحلیـل را زیـر سـوال مـی بـرد و اشتباه بودنش تایید می شود. قیمتهای خطرناک و سد راهی که دربرابـر صـعود قیمت با فرض صعودی بودن تحلیل وجود دارند. این قسمت از سیستم معاملاتی رویکردی همه جانبه، داینامیک و پویا دارد که به طورحتم به وجود انسان نیازمنـد است و نمی توان برای آن جایگزینی از جنس رباتهـای کامپیوتری پیـدا کـرد. ازطرف دیگر، در چگونگی تحلیل اغلب چشم و ذهن انسان مورد بحـث قـرار دارد؛ به این صورت که ساختارها و آنچه باید از نمودار استخراج شود، یک هنر است و بستگی به تجربه انسان و معامله گر دارد.
همانطور که گفتـه شـد، بـدیهی است برای این قسمت هیچگونه رباتی نمـی تـوان ساخت و در دنیای بازارهـای مـالی تاکنون چنین رباتی ساخته و پرداخته نشده است. منظور ما از اینکه این قسمت موقعیت مکانیکی ندارد، این است که به طورمثال در قسمت تحلیل جایز نیست که از اعداد ثابت استفاده کنیم یا بـرای شـکـل کـنـدلهـا یـا بـرای نـوع سـاختار چارچوب سفت و سخت تعیین کنیم؛ بلکه مهم آن چیزی است که باید به چشـم تحلیل گر بیاید و آن چیزی که در ذهن او پدیدار شود؛ به طورمثال تحلیل بـه مـا می گوید که سهام شرکت ایکس اکنون در موج چهـار بـوده و موقعیـت صـعودی بودن مهیا است؛ اما به این معنی نیست که در همین لحظه باید آن را خریداری کنیم؛ بلکه در قسمت معاملاتی، باید با توجه به قوانین ورود و خـروج بـه معاملـه بپردازیم. ازطرف دیگر به ما گوشزد می کند که سقف موج سـه قیمتی خطرناک است و شاید بازار، پس از رسیدن به آن، برگردد. همچنین، اگر قیمت، پیش از برگشت به سمت بالا، انتهای موج یک را ببینـد، تحليـل اعتبـار خـود را از دست می دهد و ما موج شماری و موقعیت را درست تشخیص نداده ایم. اگر هنـوز به معامله وارد نشده ایم، دیگر نیازی به قرار دادن سفارش نیست .
نکته مهمی که باید درمورد قسمت تحلیلی سیستم معاملاتی یادآوری شـود، این است که تحلیل تصویر کلی یک معامله بوده و به طورمعمـول در تایم فـریم بالاتر انجام می گیرد تا با دادن یک شمای کلی، به احتمال برد بیشتر معاملات ما کمک کند. بنابراین، قسمت تحلیـل سیستم معاملاتی می توانـد تکنیکالی یا بنیادی یا ترکیبی از هر دو باشد .
اشتباهات رایج بخش تحلیل
متداول ترین اشتباه در نگارش قسمت تحلیلی سیستم معاملاتی، استفاده از تمام ابزارها و سیستمهای تحلیلی است؛ به طورمثال، شخص توقع دارد مـوقعیتی بیابد که هم از نظر الگوهای هارمونیک، هم از نظر تکنیکال کلاسیک، هم از نظر الیوتی و هم از هر نظر دیگری ایده آل باشد و تصور می کند که موقعیتی که از هر نظر ایده آل باشد، احتمال موفقیت بیشتری دارد؛ درصورتی که اینطور نیست؛ زیرا سیستمهای تکنیکالی همگی یک چیز را می بیننـد و بررسی می کنـد و تنها زاویه دید آنها متفاوت است. پس نمـی تـوان نقطـه ای از بازار را یافـت کـه همـه سیستمها با هم اتفاق نظر داشته باشند و اگر همین نقطه یافت شود، الزاما به این معنی نیست که احتمال موفقیت این معامله و تحلیل زیاد باشـد. در ایـن حالت، با قرار دادن قوانین زیاد و پیچیده کردن سیستم، عملی ساختن آن را دشـوار کنیم و فقط ذهن خود را فریب میدهیم. بهتر است با یک سیستم تحلیل، با تسلط کامل و با تمرکز بهتر کار کنیم تا با سطحی گذشتن از همه ی سیستمها.
اشتباه دیگری که در قسمت تحلیلی سیستم معاملاتی پیش می آید، مشخص نبودن ابزارهای مورد استفاده و چگونگی استفاده از آنهـا اسـت؛ بـه طورمثال در سیستم معاملاتی گفته میشود که اسیلاتور تایید کند؛ امـا گفتـه نمـی شـود کـه کدام اسیلاتور تایید می کند. ازطرف دیگر، باید بسیار روشن باشد که تایید از نظـر ما چه چیزی است؛ به طورمثال آیا مناطق اشباعی که در اسیلاتورها وجود دارند، مناسب هستند یا منتظر کراس دوخط هستیم.
قسمت معامله گری
پس از اینکه موقعیت موردنظر و قیمت هـای خطرناک آن شناسایی شـود و همچنین ، ناحیه ای مشخص شود که با رسیدن قیمت به آن، متوجـه مـی شـویم زیربنای تحلیل اشتباه بوده است، در صـدد برمی آییم که با شناسایی نقطـه مناسـبی، وارد معاملـه شـویم. بدیهی است که قسمت تحلیلی بر معامله گری تقدم دارد و بدون اجازه تحلیل نمی توان به معامله پرداخت. در ایـن قسمت نیز تمام قوانین مربوط به چگونگی ورود، چگونگی تعیین حدضـرر و چگونگی خروج در نواحی سود مشخص میشود.
دلیـل و منطقی که باعـث مـی شـود در چارچوب یک سیستم معاملاتی استاندارد ، قسمت معامله گری از قسمت تحلیل گری جدا باشد، این است که ما اعتقاد داریم تحلیلمان دقیق نبوده و همیشه نیز صحیح نیست و روند تغییرات قیمت مطابق با پیش بینی ما جلو نمی رود. بنابراین، باید با وضع قوانین متفـاوتی برای ورودوخروج ، در صورت اشتباه بودن تحلیل، بتوانیم با کمتـریـن ضـر خـارج شویم و در صورت درست بودن تحلیل، بیشترین سود را کسب کنیم؛ به طور مثال ما تحلیل می کنیم که قیمت یک کالا تا دویست ریال بالا می رود. اگر یک معامله انجام دهیم و هدفمان را دویست ریال تعیین کنیم و بازار با رسیدن به قیمت صدونود ریـال بـازگردد؛ بـه طـور تقریبی درست پیش بینی کرده بودیم؛ امـا نتوانسته ایم سودی کسب کنیم. درصورتی که در قسمت معامله گری مـی خـواهیم با قوانینی که تعیین می کنیم، هر مقداری هم که بازار درجهت پیش بینی ما پیش رفت، سودهای خود را حفظ کنیم. نکته حایز اهمیت در قسمت معامله گری سیستم معاملاتی ایـن اسـت کـه در این قسمت، بیشتر سعی می شود قـوانین مکانیکی و در چارچوب معين وضع شوند تا بتوانند در موقعیت های مختلف روحیات معامله گر را کنترل کنند و با ایجاد چارچوب و قوانین، مانع بروز رفتـارهـای هیجـانی شـوند.
در ایـن قسـمت، می توان بهترین بهره را از رباتهای کامپیوتری گرفت؛ طوری که به عنوان دستیار معامله گر و با بر عهده گرفتن مسئولیتهای مختلف، به رونـد معـاملات کمک کنند. به طورمثال رباتی را فرض کنید که پس از ورود، وظیفه جابه جایی حدضـرر شما را درجهت پوزیشن بر عهده دارد. این قسمت باید بیشتر جنبـه ی تکنیکـالی داشته باشد؛ زیرا در تکنیکال داده هـا و اتفاقات بیشتر کمی هستند؛ امـا در تحلیل های دیگر مانند تحلیل بنیادی، داده ها بیشتر کیفی هستند و مکانیزه کردن آنها درعمل غیرممکن است .
اشتباهات رایج در بخش معامله گری
رایج ترین اشتباه در این قسمت، دوباره مشخص نبـودن ابـزار و نحـوه دقيـق ورود است؛ به طورمثال، پس از اینکه تحلیل اجازه ورود داد، به طوردقیق مشخص نیست که در چه قیمتی باید وارد شویم. اشتباه دیگر در قسمت معامله گری، استفاده و تکرار ابزارهای همجنس است؛ طوری که فقط استفاده همزمان آنها تکرار مکررات است؛ به طورمثال، در حالی که میدانیم هر اسیلاتور فرمول خاصی دارد و از داده هـای خاصی تغذیه می کنـد؛ استفاده از چند اسیلاتور به طورهمزمـان مفهـوم خاصـی نـدارد و باعـث افـزایش احتمال برد نمی شود؛ زیرا هدف اسیلاتورها، نشان دادن انتهای اصلاح است و هر چند که فرمول متفاوتی داشته باشند، باز هم ذات یکسان و مشابهی دارند.
اشتباه دیگر، بیشتر روانشناسانه بوده و از نداشتن روحیه ریسک پذیری به اندازه کافی نشات می گیرد؛ طوری که در زمان طراحی سیستم معاملاتی، افـراد سعی میکنند که با تعیین قوانین زیاد و پیچیده، تعـداد معاملات خـود را کـم کنند، با این فرض که این کار باعث افزایش احتمال برد آنهـا مـی شـود. درواقـع پیچیده کردن و زیادشدن قوانین سیستم به نفع معاملات و معاملـه گـر نیست و فقط باعث میشود که سیستم معاملاتی شمولیت خود را از دست بدهـد و فقط در بازارها و بازه های زمانی خاصی درست کار کند.
رویه طراحی سیستم معاملاتی
پس از آموزشهای لازم، اولین قـدم بـرای طراحی یک سیستم معاملاتی، نگارش یک پیش نویس است؛ طوری که با توجه به آموخته هـای خـود بـه صـورت تئوری، می توانیم متصور شویم که در هر قسمت از سیستم معاملاتی، اعـم از تحلیلی و معامله گری، مناسب است که چه کارهایی انجـام دهیم. در قدم دوم، باید تمام این پیش نویس را در گذشته نمودار بررسی کنیم تا مطمئن شـویم که تصوری که داریم، در بازار عملی میشود. پس از اینکه در گذشته نمودار به نتایج مطلوبی رسیدیم، به صورت زنده، در یک مدت زمـان مـعـین که کوتـاه هـم نـبایـد باشد، با همان سیستم به معامله می پردازیم. اگر در تسـت ثانویه سیسـتم هـم مشکلی وجود نداشت و بازدهی مطلوب بود، سیستم معاملاتی تکمیل شده است.
لازم به ذکر است که در هر قسمت و در هر دو وجه تست سیستم ، یعنی تست در گذشته نمودار و تست به صورت معاملات زنده ، اگر نکته ای یا تغییراتی به نظـر برسد، باید در بطن سیستم معاملاتی اعمال شوند.
برگرفته از کتاب " Risk and Money Management "