نظریه غیر تصادفی بودن بازارها

معامله گریمفاهیم

گیل بلیک، استاد ثبات در بازار، شرکت مدیریت سرمایه خود را توئنتی پلاس (20+) نام گذاری کرد. ایـن نـام روی لوگویی که روی کارت شرکتش ثبت شده، نیز نوشته شده است که نشان منحنی احتمالی است با ۲۰ + درصد کاهش دو انحراف استاندارد بـه سـمـت چـپ میـانگین. بـرای کسانی که با آمار آشنا نیستند، این یعنی گیل به احتمال ۹۵ درصد، سالانه دسـت کـم ۲۰ درصد بازگشت سرمایه خواهد داشت. طرح این منحنی احتمال، تا صفر درصد بازگشت ادامـه پـیـدا نمی کند، چه برسد به بازگشت منفی و این به روشنی  اطمینان بلیک را نشان میدهد. اطمینانش اصلا بیجا نیست. طی دوازده سالی که شروع به معامله کرده است، به طور متوسط سالانه ۴۵ درصد بازگشت داشته است . این رقم بسیار بزرگی است، اما افزون بر این، مهم ترین فاکتور عملکرد بلیک، ثبات اوست. همان گونه که روی لوگوی شرکتش هـم نـشان داده شده است ، هیچ سالی زیر ۲۰ درصد بازگشت نداشته است. در واقع بدترین عملکـردی که داشته، ۲۴ درصد سود در سال ۱۹۸۴ بوده است. اما حتی در آن سـال هـم بـلیـک کـار جالبی کرده است. همه دوازده ماه سال، سودآور بوده است! بـرای اینکـه بـه خـوبی بتوانیـد ثبات بلیک را درک کنید، باید به بازگشت ماهیانهاش نگاه کنید.

در کارنامه ۱۳۹ ماهه خود، ۱۳۴ ماه سودآور یا خنثی (بدون سود و زیان)معامله کرده است . حتی ۶۵ مـاه را پشت سر هم، بدون ضرر سپری کرده است. ایـن نتیجـه او را تبـديل بـه جـو دی مـاجيوی معامله گری می کند. (جو دی ماجیو یکی از بیس بال بازهای حرفه ای آمریکا بود که رکوردش، ۵۶ بار بود ). اطمینان بلیک ، حتی در قراردادهای نرخ او با مشتریانش نیز، نفوذ کرده است. او ۲۵ درصد سود سالیانه اش را به مشتریانش می پردازد، اما نکته عجیب اینجاست او تعهد دارد که ۲۵ درصد از هر ضرر و ۱۰۰ درصد ضررهایی را که در حسابهای جدید، طی دوازده ماه نخست صورت می گیرد، بپردازد. واضح است که تاکنون چنـین شـرایطی بـرایش پیش نیامده است .

b5rAfdsJ4on0TbcRGghCSoEez1lPQBBA7DEfEGEA.jpg

او زمانسنج خریداری سهام شرکتهای دیگر است. در کل این زمان سـنج هـا، کـسانی هستند که هرگاه شرایط نامناسب شود، با روی آوردن به بازار پول، میـزان سـود را افـزایش میدهند . او به نظریه حرکت تصادفی بازار عقیده داشت که در دانشگاه به او یاد داده بودند. اما هنگامی که برای گپ زدن با دوستش به دفترش رفت و با شـواهدی مبنـی بـر غیـر تصادفی بودن حرکت بازار روبه رو شد که قبلا فکر می کـرد بـه صـورت اتفاقی ، رخ داده انـد ؛ زندگی اش متحول شد . هنگامی که برای اثبات این مطلب ، پژوهش می کرد ، متقاعد شد که حرکات نرخ غیر اتفاقی در بازار وجود دارند که فرصت هـای سـود بـاور نکردنی ای را ایجـاد میکنند.

وی معتقد بود هر بار که در روز کوچکترین حرکت نرخ، در جهت بالا یا پایین رخ دهد، روز پس از آن، حرکت در همان جهت ادامه پیدا خواهد کرد و به این نتیجه رسیده بود که الگوهای قابل معامله ای در بازارهای سرمایه وجود دارد که تکرار آنها در دراز مدت نزدیک به 60 تا 70 درصد است. وی پس از سالها پژوهش دریافته بود که واقع گرایانه نیست که تغییرات قیمت را کاملا تصادفی بدانیم، پذیرش تصادفی بودن قیمت ممکن است تنها یک دفاع در برابر ناتوانی در درک الگوهای رفتاری قیمت باشد. این حقیقت که بسیاری از افراد تحصیل کرده، قادر به درک الگوهای موجود نبوده اند، ثابت نمی کند که این الگوها وجود ندارند. اگر تغییرات قیمت کاملا روندی تصادفی داشت و این معنی را میداد که آنچه دیروز رخ داده و یا هفته آینده رخ خواهد داد هیچ ربطی به چیزی که امروز و فردا رخ می دهد ندارد، آنها چگونه موفقیت سیستم های تعقیب کننده روند را توجیه میکنند؟ و یا چگونه تفاوت میان بازارهای صعودی و بازارهای نزولی را درک می کنند ؟

IzmoDw6cLH6D5S1eqFfnePLe3O6xK48s41X4xnzk.jpg

اگر همه این موارد را نیز نادیده بگیریم، نظریه" بازار کارآمد " حسن ختامی بر این بحث خواهد بود، چرا که این نظریه معتقد است که بازارها همه چیز را درک و در قیمت منعکس میکنند و قیمت تشکیل شده از رفتار عموم مردم است، به بیان ساده تر، قیمت هر سهام تو بازار منعکس کننده تمام اطلاعات مربوط و موجود درباره آن سهام در آن لحظه از زمان است. این نظریه سنگ بنایی است  که دانش فایننس مدرن، امروزه بر اساس آن بنا شده است.

بازار سهام در واقع یک بازی متقارن است که در آن، فروشندگان در برابر خریداران قرار میگیرند و همدیگر را متوازن میکنند. بهمین دلیل است که قیمت در هر لحظه از زمان، عدد درستی است. خریداران و فروشندگان در مورد هر سهم و هر لحظه از زمان، دیدگاه متفاوتی دارند. یکی آن سهم را میخواهد و یکی آنرا نمیخواهد، اما در مورد یک چیز مشترک هستند و آن قیمت سهم است. یعنی قیمت عادلانه برای آن سهم را، همان قیمتی که معامله میکنند در نظر میگیرند، اگر اینطور نبود کلا معامله ای انجام نمیشد. این ایده را ضرب در میلیون ها معامله ای بکنید که هر لحظه در بازار سهام در حال انجام شدن است. متوجه میشید که در هر لحظه قیمت سهام، همانی هست که باید باشد و حاصل تمام اطلاعاتی هست که تمام این میلیون ها معامله گر در بازار به نحوی از اوضاع بازار دارند. در واقع بالا و پایین رفتن قیمت سهام تصادفی نیست. اما دسته ای دیگر من جمله وارن بافت بر این معتقدند که بازار بسیار ناکار آمد و پر تلاطم است، بطوریکه در قیمت سهام بعضی شرکتها تا نوسان 50 درصد هم اتفاق می افتد، بدون اینکه در فعالیتهای اقتصادی شرکت اتفاقاتی افتاده باشد و در مورد ناکارآمدی بازار چنین می گوید: اگر بازار کارآمد بود، من تا کنون چندین بار ورشکست شده بودم.

بطور نمونه در وال استریت در سال 1976 معامله گران دریافته بودند که در هر ژانویه قیمت بعضی از سهام بالا میرود، آیا این اتفاقی بود؟ جواب خیر است. معامله گران به این نتیجه رسیده بودند که سهام شرکتهای کوچک در روزهای اول ژانویه اوج میگیرند، دلیلش این بود که در روزهای آخر سال، یعنی ماه دسامبر که خیلی از سهامداران میخواستند از بخشش مالیاتی مربوط به سهامی که زیان ده بوده براشون استفاده کنند، تصمیم به فروش آن سهام زیان ده خودشون میکردند تا از سمت زیانشان برای بخشش مالیاتی استفاده کنند و در ژانویه دوباره آن سهم رو میخریدند تا سال مالیاتی جدید رو دوباره شروع کنند.

Et45LePcRACCEfPNxsOmdlbBEYsZjYsKbZj96C7g.jpg

یه عده که متوجه این قضیه شده بودند، در ماه دسامبر آن سهم ها رو میخریدند و در ژانویه میفروختند، بعد از مدتی که معامله گران بیشتری متوجه این قضیه شده بودند، تصمیم گرفتند که در ماه دسامبر وارد این معاملات شوند، در نتیجه قیمت در ماه دسامبر بالاتر میرفت چرا که همه هجوم میبردند برای خرید آن سهم ها در ماه دسامبر. عده ای دیگر تصمیم گرفتند که در ماه نوامبر اقدام به خرید آن سهم ها کنند، اما باز همان اتفاقات رخ میداد و قیمت در ماه نوامبر نیز رشد میکرد، مثالهای زیاد دیگری وجود دارد که دال بر ناکارآمد بودن بازار است، چون اگر بازار کارآمد بود و قیمت همه چیز را نشان میداد، نباید چنین اتفاقاتی می افتاد.

اما با تمام این شواهد و مثالهایی که در مورد بازارها وجود دارد، میتوان گفت که ناکارآمدی بازار روز به روز در حال کمتر و کمیاب شدن است، و اگه کسی بخواهد سودی بیش از سودی که بازار بهش میدهد بدست آورد، باید چیزی بداند که دیگران ندانند و به این عامل برتری در فایننس اصطلاحا "لبه"  یا همان خبر رانتی یا اطلاعات نهانی گفته میشود.

مقاله " مفهوم رانت در بورس " مطالعه شود.

تمام این موارد گفته شده نشان دهنده شواهد تجربی قانع کننده مبنی بر غیر تصادفی بودن قیمت ها در بازار است، اما این غیر تصادفی بودن بازار آشکار و واضح نیست که اگر بود، همه ما میلیونر میشدیم. اما توانایی بیست و پنج ماه سودآوری به اضای هر ماه زیان در معاملات گیل بلیک به ما این اجاره را می دهد که بگوییم: « بله، بازار را می توان شکست داد، به شرطی که بتوانید ناتصادفی بودن بازار را کشف کنیم، و به صورت متقاعد کننده ای، اعتبارش را ثابت کنیـم». و تنها دو گام دیگر باقی می ماند که برای رسیدن به موفقیت در معاملات باید برداریم:

1) قواعـد معاملاتی خود را وضع کنید
2) از آنها پیروی کنید

 

برچسب‌ها:

نظرات کاربران

0 / 1500
مقاله‌های مشابه
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تحلیل‌اپ می‌باشد و محفوظ است. 2024 ©