سال 1981 نسبتی توسط استرلینگ پیشنهاد شد که با فرمول اصلی زیر برای مقایسه عملکرد دو صندوق مورد استفاده قرار می گرفت.
Sterling Ratio = (Compound ROR) / ABS(Avg. Annual DD – 10%)
این نسبت حاصل تقسیم بازدهی حساب به دراوداون می باشد و عدد 10% نیز مربوط به بازدهی اوراق خزانه در همان سال 1981 می باشد. قبل از اینکه به ادامه مبحث بپردازیم، یک توضیح مختصری در مورد دراوداون و ماکزیمم دراودان میدهیم.
به میزان افت حساب از قله موجودی اش دراوداون گفته می شود. مثلا اگر سقف حساب معاملاتی شما 200 میلیون بود و در بازار رکودی به محدوده 160 میلیون تومان افت کرد، در اصطلاح گفته می شود که حساب شما 20% دراوداون داشته. چرا که از قله موجودی اش 20% کاهش را تجربه کرده است. به بیشترین دراوداون ایجاد شده، ماکزیمم دراوداون گفته می شود که با MDD نشان می دهند که بدترین وضعیت عملکردی معامله گر در دوره معاملاتی اش است. به نمودار زیر دقت کنید، فرم شماتیک حسابی است که در یک سال سه بار دراوداون داشته، یکی 7% دیگری 11% و سومین بار 16%. در این عملکرد MDD حساب 16% می باشد.
ما فرم تغییر یافته فرمول استرلینگ را استفاده میکنیم که به شکل زیر خواهد بود.
SR=میزان بازدهی حساب ROR / MDDماکزیموم دراوداون
در حقیقیت زمانی که یک حساب یا صندوق مورد آنالیز قرار میگیرد، از هر دو جنبه باید بررسی شود. هم مدیریت معامله گر در سودسازی، هم کنترل شخص در مدیریت ریسک. این نسبت نشان می دهد هنگامی که یک بازدهی ایجاد شده، در بدترین وضعیت چه ریسکی به حساب تحمیل شد؟ یا به عبارت بهتر، بازدهی ایجاد شده به چه قیمتی (ریسک) برای ما ایجاد شده است؟ برای مقایسه دو معامله گر A و B را در نظر بگیرید و مقایسه میکنیم که چرا معامله گر A از معامله گر B بهتر بوده است. عملکرد دو معامله گر در تصویر زیر مشخص است.
برای اینکه بتوانیم به شکل صحیحی عملکرد را مقایسه کنیم، داده های فرضی روی دو حساب را در یک جدول ذکر میکنیم.
معامله گر A به 200% بازدهی دست یافت و معامله گر B به 100% بازدهی رسید. اما معامله گر A برای کسب آن بازدهی یک MDD معادل50% ثبت نمود ولی برای معامله گر B این عدد 6% می باشد. به بیان ساده، معامله گر A با شرایط معاملاتی به شدت ریسکی در برهه ای حسابش 50% هم سقوط کرد، اما بدترین وضعیت معامله گر Bافت 6% حساب بود.
نسبت استرلینگ برای معامله گر A میشود ۴ و برای معامله گر B این عدد 6/16 میباشد. که عملاً نشان می دهد کیفیت معاملاتی معامله گر B پیش از ۴ برابر معامله گر A میباشد. در مقالات قبل به کرات گفته شده که یکی از تکنیک ها برای بالا بردن بازدهی، بازی با پارامتر ریسک است. ما اگر بخواهیم به معامله گر B بگوییم که همانند معامله گر A جسور باش به طوری که MDD حساب ٪۵۰ باشد، باید ریسک معاملاتش را ۸٫۳ برابر کند. (٪۵۰ تقسیم بر %۶ ) در این صورت چون ریسک معاملات 3/8 برابر شد بازدهی که در یکسال ثبت خواهد کرد نیز ۸٫۳ برابر شده و بجای ٪۱۰۰ معادل ۸۳۳% بازدهی کسب میکند. مخلص کلام آنکه، اگر دو معامله گر A و B را بر اساس MDD معامله گر A نرمال کنیم، معامله گر B با اختلاف چشم گیر بهتر از معامله گر A خواهد بود. در حالیکه در نگاه اول A دو برابر B سود کسب کرده بود و ظاهرا معامله گر بهتری به نظر می رسید، باید به این قضیه فکر کنیم در شرایط بحرانی و مواقعی که بازار حال و روز خوشی ندارد، عملکردها به چه شکلی است.
حتی این نسبت می تواند در تک گزینه های معاملاتی و سیگنال های داده شده نیز حائز اهمیت باشد. به عنوان مثال دو شخص دو سیگنال معاملاتی تولید کردند:
سیگنال A : خرید در محدوده 200 تومان با حد سود 280 تومان
سیگنال B : خرید در محدوده 500 تومان با حد سود 600 تومان
سیگنال A حد سودی معادل ٪۴۰ و سیگنال B حد سودی معادل ٪۲۰ دارد. فرض کنید هر دو گزینه به حد سود اصابت کردند اما گزینه اول نخست ریزشی تا ۱۵۰ تومان داشت سپس به حد سود رسید، اما گزینه دوم ریزش تا ۴۹۰ داشت سپس تا حد سود رفت. همانطور که مشخص است در سیگنال اول در کنار ۴۰ بازدهی یک افت معادل ٪۲۵ تجربه شد و در سیگنال دوم در کنار بازدهی ٪۲۰ تا حد سود یک افت ۲٪ تجربه شد. در واقع وقتی که بازدهی به افت سیگنال اول (نسبت استرلینگ) را حساب میکنیم عدد 6/1 است و در سیگنال دوم این عدد ۱۰ میباشد. موقعی که این نسبت بالاتر باشد به این مفهوم است که نسبت بازدهی به دراوداون بالاتر و نشان دهنده آن است که معامله گر برای سود بیشتر ریسک کمتری به حسابش تحمیل شده است.
چنانچه دراوداون حساب عدد پایینی باشد میتوان با شگردهای بالا بردن ریسک به سود قابل قبول رسید ولی هنگامی که در اوداون بالاست تقریباً دستمان برای ایجاد بازدهی بیشتر بسته است.
برگرفته از کتاب" استراتژیست " - نوشته نیما آزادی