این مقاله را با جمله ای معروف از آقای جک باگل شروع میکنیم:
جان باگل در سال 1974 صندوق سرمایهگذاری گروه ونگارد را تأسیس و آن را به یكی از بزرگترین و معتبرترین صندوق های مالی جهان تبدیل كرد که سرمایهای بیش از ۳ تریلیون دلار را مدیریت میکنند، آنتونی رابینز در بخشی از کتاب “سرسختی در زمین پول آفرینی” به نقل از وی چنین گفته است:
بی تردید بسیار خوشایند است که انسان بتواند در زمان اوج قیمت سهام از بازار خارج شود و در زمان پایین بودن قیمت سهام به بازار بازگردد، اما من در طی شصت و پنج سال فعالیت شغلیام در این زمینه، نه تنها هرگز با کسی دیدار نکردهام که بداند چگونه این کار را انجام دهد، بلکه هرگز با کسی هم دیدار نکردهام که انسانی را با این ویژگی بشناسد.
تمام افراد مبتدی علاقهمند هستند که در کف قیمت بخرند و در سقف قیمت بفروشند، ولی واقعیت این است مادامیکه قیمت بهصورت کامل تغییر جهت نداده کف و سقف قیمت قابلتشخیص نیست. اگر کسی در سقف و کف قیمت معامله کرده، کاملاً اتفاقی بوده است. در دنیای معامله گری یک نکته مهم وجود دارد و آن این است که به جای اینکه ارزان بخرید و گران بفروشید، بهتر است که گران بخرید و گرانتر بفروشید. چون استراتژی در کف خریدن و در سقف فروختن را کسی تجربه نکرده است و بسیاری از معامله گران بدلیل تشخیص اشتباه در کف های قیمتی دچار زیان های زیادی می شوند. در نتیجه ریسک معامله در استراتژی های دنبال کننده روند بسیارکمتر از حالت پیش بینی روند است. هر چه زودتر و در عين حـال با قابليت اطمينان بيشـتری، تشـكيل يـک رونـد جديـد را تشـخيص دهـيم، سـودآوری ايـن روش بيشتر است، شكست يک دامنه يا يک محدوده میتواند علامت خوبی برای تشـكيل روند باشد.
کسانی که معتقدند باید در سقف و کف قیمت وارد شوند، اولین دسته از معاملهگرانی هستند که برخلاف حرکت بازار عمل کرده و ریسک وحشتناکی را به سرمایه خود تحمیل میکنند. کسانی که با دید میانمدت یا بلندمدت اقدام به معامله میکنند، باید بدانند که بازارها ممکن است هفتهها یا ماهها در کف یا سقف قیمتی خود درجا بزنند و همین امر باعث میشود سرمایهشان بدون سودآوری درگیر معامله باشد و فرصتهای سودآوری در بازارهای دیگر را هم از دست بدهند. کسانی که میخواهند امن معامله کنند و به سود بالا، دست یابند، باید نگاه ویژهای به تشخیص و معامله در میانه روند، یعنی جایی که قیمت از کف و سقف جداشده، داشته باشند. در واقع یکی از مخرب ترین الگوهای بازار ایـن اسـت که در کف بخرید و در سقف بفروشید . با خرید در نرخ بالا و فروش در نرخ بالاتر ، سود بیشتری مـی تـوان بـه دست آورد . یعنی باید سهامی را خرید که حرکت نرخ خوبی را انجام داده و قـدرت نسبی بالایی دارند .
سرمایه گذاری روی سهامی که نرخش در حال افزایش است تصمیم منطقی تری است هرچند که دارای ریسک است و این ریسک شامل این نکته میشود که ممکن است قیمت شروع به کاهش کند . اما خریدن سهامی که هـم اکـنـون در حـال ریزش است و نیاز باشد شما حدس بزنید که چه زمانی مسیرش را عوض خواهد کرد، ریسک بیشتری بهراه دارد. کسب سود در بازار با تفکر خریدن در کف و فروختن در سقف بسیار میتواند پر خطر باشد، زیرا تشخیص کف در بازار بسیار مشکل است و باید رفتار عموم معامله گران را حدس زد، زیرا قیمت از رفتار توده مردم بوجود می آید در نتیجه پیش بینی رفتار عموم مردم بیشتر به قمار کردن شبیه است. باید با استراتژی های مناسب سهم های در حال رشد را شناسایی کرد. تله هایی که بیشتر افراد گرفتارش می شوند ، تلاش برای زمان سنجی بازار است .
در واقع باید جایی وارد معامله شویم که قیمت از کف دور شده و آماده رشد است. عملاً اجازه میدهیم قیمت حرکت خود را شروع کند و با شکستن یک سطح و با افزایش حجم یا تشکیل یک کندل اینگالفینگ وارد معامله خرید میشویم، هر چند ممکن است مقداری از سود را از دست دهیم، اما عملا ریسک معامله کردن را کاهش دادیم.
طبق یک قانون مهم تجارت، "25 درصد سود کردن از هر معامله ای، بهتر از 100 درصد سود کردن از هیچ چیز است."