مقایسه رفتار صدام حسین با یک معامله گر بازار سهام

معامله گری

USE7QuxdKBslAPG1Y9fxEof9WEr8QklGuQPi3QPz.jpg

این مقاله از کتاب جادوگران بازار نوین نوشته "جک شواگر" گرد آوری شده و در مورد وقایعی است که پیش از جنگ خلیج فارس رخ داده و به نوعی شبیه سازی شده بین تصمیمات صدام حسین (یا به طـور دقیـق تـر، فقـدان تصمیم گیـری) با واکنش هـای یک معامله گری است که در شرایط از دست دادن کل سرمایه اش قرار گرفته است. اینگونه شروع میکنیم که معامله صدام حسین، حمله به کویت بود. در ابتدا عزمش جزم بود و دلایل محکمی برای معامله هایش داشت (دلایل دینی بعدا پیدا شدند، که البته صدام مـذهب را بهانـه کـرد). صدام با حمله به کویت می توانست نرخ نفت را به نفع عراق بالا ببرد، کـه ایـن کـار از دو راه میسر میشد، نخست اینکه یکی از کشورهایی را کـه همـواره از مصوبات اوپک تخطی می کرد از میان بردارد و دیگر این که در بازارهـای نفـت بحـران و آشفتگی ایجـاد کـنـد. همچنین صدام فرصت خوبی برای تصرف دائم بخشی از حوزه های نفتی کویت یا حتی کل آن داشت و نیز می توانست به خلیج فارس مستقیماً دسترسی پیدا کند، نکته آخر و البته موردی که اهمیت بسیاری دارد این بود که تجاوز صدام به کویت فرصـتی بـسیار خـوب را برایش مهیا می کرد که نیازهای خود بزرگ بینانه خود را ارضا کند .

از نظر معامله گری این اقدام صدام حسین یعنی تهاجم به کویت برای او از ریسک اولیه محدودی برخوردار بود و به عبارتی، شرایط ریوارد به ریسک مناسبی داشت. اما همان گونه که بیشتر وقتها هم رخ می دهـد بـازار تغییر می کنـد. پرزیدنت بوش، ایالات متحده را موظف به دفاع از عربستان سعودی کرد و برای ایـن منظـور لشکرکشی کرده و آرایی را در سازمان ملل به تصویب رساند که هـدف آنهـا راضـی کـردن صدام حسین به ترک کویت بود. در این مرحله، صدام می توانست وارد مذاکره شـود تـا در ازای عقب نشینی از کویت، برخی از مناطقی را که بر سر آن دعوا داشت به چنگ آورده و به یک سری حق ناوگانی نیز دست یابد که در مقام مقایسه، سودی عالی در ابتدای معامله برای او به حساب می آمـد. با اینکه این معامله رو به بدتر شدن می رفت، صدام تصمیم گرفت که اقدامی نکند. سپس بوش با دو برابر کردن تعداد نیروهای نظامی و رساندن شمار آنها به چهار صـد هزار نفر، سیگنال قوی تری برای صدام حسین فرستاد که نشان میداد نه تنها ایالات متحده آماده دفاع از عربستان است، بلکه ظرفیت آن را نیز داشت که بتواند کویت را باز پس گیرد. روشن است که از نظر معامله گری شرایط بازار برای او تغییر کرده بود. صدام به سیگنالهای بـازار تـوجهی نکرد و دست روی دست گذاشت.

پرزیدنت بوش، مطابق تصمیم سازمان ملل، ۱۵ ژانویه را آخـرین مهلـت بـرای خـروج عراق از کویت اعلام کرد و به نوعی بازار برای او در جهت خلاف معامله به حرکت خود ادامه می داد. در ایـن زمان، موقعیت سود از میان رفته بود اما صدام هنوز می توانـست بـا عقـب نـشینی از کویت، بدون سود و ضرر (نقطه سربه سر) از معامله خارج شود. بار دیگر نیز تصمیم گرفت تا معامله خود را حفظ کند و به امید شرایط بهتر در بازار بماند. ضرب العجل پانزدهم ژانویه گذشت و ایالات متحده و متحدانش بمباران سنگین عـراق را شروع کردند، حال دیگر معامله او، در منطقه ضرر بود. و به نوعی بازار برای او، هر روز به شدت افت می کرد و همچنین هر روز تأخیر باعث خرابی بیشتر در عراق میشد، اما صدام حسين چگونه می توانست در چنین موقعیتی که این همه منافعش از دست رفته بود، عقـب نـشینی کند؟ درست مانند معامله گر سردرگمی که در یک معامله زیان ده گیر افتـاده و زیانش نیـز روز به روز افزایش میافت و به چشم اندازهای بلند مدت دل بسته بود. احتمالا با خود می گفته که اگر بتوانم تنها به اندازه کافی دوام بیاورم، آمریکا از ترس تلفـات بیـشتر عقـب نـشینی می کند، همانند معامله گری که هر لحظه منتظر است تا فروشنده های سهم از آن خارج شده و دیگر فروشنده ای وجود نداشته باشد.

روند به حرکت در جهت خلاف معامله برای صدام حسین ادامه داد؛ چـرا کـه ایالات متحـده بـار دیگر اولتیماتوم داد و تهدید کرد که این بار حمله زمینی به عراق را آغاز می کند. در ایـن مقطـع حساس، صدام حسین آماده بود تا به شرایطی که در عهدنامه صلح شوروی لحاظ شـده بـود تن دهد و همچنین باید در شرایطی رضایت میداد که پیشتر می توانست خـوب باشـد، امـا حالا دیگر رفتار صدام بسیار به معامله گری شیبه بود که در بازاری خرسی یا همان زمان اصلاح بازار معامله فروش باز کرده است. این بار با خود می گوید : « هنگامی کـه بـه نقطه ای سربه سـر رسیدم ، از معاملـه خـارج میشوم . » و سپس هنگامی که شرایط بدتر میشود، می گوید : «هر گاه بازار به سقف قبلی رسید با زیان کمتر خارج میشوم .» و این سقف قبلی با گذر زمان پایین تر و پایین تر می رود. نهایتاً ، وقتی جنگ زمینی شروع شد و بسیاری از ارتش صدام کشته شدند، مجبور شد تسلیم شود. او مانند معامله گری بود که معامله زیان دهی را ادامه میداد تا اینکـه حـسابش کاملا نابود شود و سپس با ناامیدی تمام سرانجام به کارگزارش می گوید : «مـی خـواهم از معامله خارج شوم، مهم نیست با چه قیمتی، فقط مرا از معامله خارج کن!»

اما این داستان نکته های زیادی داشت که میتواند برای معامله گران بسیار آموزنده باشد. مهمترین نکته ای که میتوان از این مقاله برداشت کرد این بود که:

"اگر نمی توانید ضرری انـدک را بپذیرید، دیر یا زود مجبـور خواهیـد شـد بزرگترین ضرر را تجربه کنید"

 

برچسب‌ها:

نظرات کاربران

0 / 1500
مقاله‌های مشابه
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تحلیل‌اپ می‌باشد و محفوظ است. 2024 ©