موارد بسیاری در باور عمـومی مـردم نسـبت بـه سـرمایه گذاری در سهام شرکتها ملاحظه می شوند که حقیقت نیستند بلکه شبه حقیقت هستند. به بیانی دیگر، مردم در مورد سرمایهگذاری باورهایی دارند که گرچه صد درصـد نادرست نیستند، اما گویای واقعیت نیز نیستند. زمانی که بحث اهمیت سـود نقدی سهام پیش می آید، سرمایهگذاران بـا ایـن شـبه حقیقـتهـا سـردرگم میشوند.
این آشفتگیها و باورهای شبه حقیقی به قدری در اذهان رسوخ کـرده انـد که حتی در زمان سخن گفتن مدیران شرکتها در مـورد روش هـای مختلـف تقسیم سود نیز مشاهده می شوند. در مجمع عمومی شرکتی که تاکنون سود نقدی تقسیم نکرده است یا سود ناچیزی بین سهامداران خود تقسیم کرده، رئیس مجمع از هیئت مدیره می خواهد سود قابل توجهی تقسیم کنند. زمانی که این کار انجام می شود، هیئت مدیره و مدیران ارشـد شـرکت در سخنان خود به این اشاره می کنند که "سرانجام حرکتی به نفع سهامداران انجـام شد ". این سخن بدین معناست که هیئت مدیره پیشتر با نگهـداری وجـوه در شرکت و عدم پرداخت سود نقـدی، بـه منـافع سهامداران ضـربه زده است. ممکن است این سخن درست باشد؛ اما به یقین عدم تقسیم سود مساوی با ضایع کردن منافع سهامداران نیست. هیئت مدیره می تواند بـه جـای پرداخـت سود نقدی، وجوه مازاد شرکت را برای راه اندازی یک کارخانه جدید هزینه کند؛ شاید هم به تولید محصولی جدید با همین تجهیزات فعلی بپردازد. با این کار امکان دارد سود بسیاری عاید سهامداران شرکت شود و عـدم تقسیم سود منافع آنان را بهتر تأمین نماید. با این حال بدون توجه به اینکه شرکت با سود تقسیم نشده چه می کند، تقسیم سـود بیشـتر همـواره عملی مـورد علاقه سهامداران است. به طریق مشابه، عدم تقسیم سود و یا تقسیم سود ناچیز، همیشه نامطلوب است.
عموم جامعه هنگام بحث نسبت به منافع ناشی از سـود تقسیم نشـده و طیف وسیع تأثیرات تقسیم سود بر شرکت، سرگیجه می گیرنـد. مـواردی مشاهده میشود که سود تقسیم نشده هیچ منفعتی برای آنها به بار نمی آورد یا حتی ممکن است باعث زیان آنها هم بشود. در چنین شرایطی انباشتن سود باعث افزایش ارزش دارایی سهامداران نمی شود و آنها نفعی در چنین کاری نمی بینند. مواردی هم وجود دارد که انباشتن سود به نفع سهامداران تمام می شود، ولی منافع حاصل شده به نسبت مساوی بـه همـه سهامداران تعلق نمی گیرد. همین موضوع باعث بیشتر شدن آشفتگی ذهنی سهامداران می شود. به بیانی دیگر، هر مورد عدم تقسیم سود باید بـه صـورت اختصاصی بررسی شود. شاید بهتر باشد که قدری عمیق تر به موضوع پرداخته و در مورد تفاوتها بحث شود.
چه زمانی اندوختن سـودها منفعتـی بـرای سهامدار ندارد؟ زمانی که مدیران ارشـد علاقه دارنـد بیش از نیـاز شـرکت نقدینگی و دارایـیهـای نقدشونده روی هم انباشته کنند. شاید هیچ انگیزه شیطانی هم ورای این کار نباشد. برخی مدیران با این ذخایر غیرضروری اعتماد بـه نفـس بـهـتـری پـیـدا میکنند. به نظر نمیرسد آنها متوجه باشند که با نگهداری سود سهامداران در شرکت و محروم کردن آنها از نقدینگی، فقط در حال تحکیم موقعیـت خود هستند. امروزه قوانین مالیاتی جدیدی وضع شدهاند کـه مـانـع انـدوختن بی مورد سود نقدی در شرکت می شوند. اندوختن بی حاصل سود در شرکتها ممکن است عواقب خطرناکی نیـز داشـته باشـد. زمـانی کـه مـدیریت ناکارآمـد شـرکـت بـازدهی مناسبی از داراییهای فعلی شرکت حاصل نمی کنـد، اندوختن سـود بـرای گسترش و افزایش حجم کسب وکار شرکت به ناکارایی آن دامن میزند. گسترش دامنـه کسب و کار شرکت فقط یک نتیجه دارد: افزایش حقوق و مزایای مدیران، آن هم به خاطر فعالیتهایی کم حاصل. عایـدی سهامداران نیـز هـیـچ یـا بسیار ناچیز خواهد بود.
آیا امکان دارد انباشتن سود برای تداوم کسب و کار شرکت حیـاتی باشـد ولی تأثیری بر رشد ارزش سهام نداشته باشد؟ در دو حالت امکان پذیر است. ممکن است سلیقه بازار تغییر کرده باشد و شرکت وادار شـود همچـون سـایر رقبـا دارایـی هـای جدیدی را بـا هـدف حفـظ سـهـم بـازار خریداری کنـد. داراییهایی که خرید آنها اثری بر رشد فـروش شرکت نـدارد؛ امـا نـداشـتن آنهـا نیـز سـبب از دست رفـتـن بـازار شـرکت شـود. نصـب سیسـتم هـای خنک کننده در فروشگاهها یکی از نمونههای کلاسیک این حالت است؛ چراکه نصب آن در تمام فروشگاههای رقیب باعث افزایش فـروش نخواهـد شـد، امـا عدم نصب آن سبب افت شدید فروش در روزهای گرم تابستان می شـود. سیستمهای حسابداری هیچ تفاوتی بین این نوع از "دارایی" با دارایـی هـایی که باعث گسترش کسب و کار شرکت مـی شـوند قائـل نیستند. از این رو سهامداران احساس می کنند که عدم تقسیم سود سهام منفعتی برای آنها به همراه نداشته است.
حالت دیگر ناشی از یک خطا در استانداردهای حسابداری است که مسیر دیگری را برای انباشتن بی حاصل سود شرکتها می گشاید. در جهانی که ارزش پول در اثر گذشت زمـان بـه سـرعت تغییـر مـی کنـد، روش استاندارد حسابداری ارزش پول را همواره ثابت فرض می کند. از نظر حسابداران ایـن کار درستی است اما باید توجه داشت که در این صورت ترازنامـه فقـط سـایه لرزانی از ارزش واقعی دارایـی هـای شـرکت خواهـد بـود. فرض کنید که مهندسان و دانشمندان به جای توجه به فضای فیزیکی سه بعدی، محاسبات و طراحی های خود را در فضای دوبعدی انجام می دادند، در ایـن صـورت آنچـه ساخته می شد فقط کاریکاتوری از ذهنیات آنان بود. مشابه همین سـوءتفاهم، زمانی رخ میدهد که بخـواهیم وضعیت دارایـی هـای شرکت را برا اساس ترازنامهای که ارزش داراییها را به قیمـت تمـام شـده تـاریخی لحاظ کرده، بررسی کنیم.
ذخیره استهلاک در تئوری به گونهای طراحی شده است که پس از پایان دوره استفاده مفید یک دارایی بتوان دوباره آن را جایگزین کرد. اگـر نـرخ محاسبه استهلاک به درستی محاسبه شده باشد و قیمت دارایی نیز با گذر زمان تعییر نکرده باشد، این هدف دست یافتنی است. اما با توجه به افزایش قیمتها استهلاک انباشته در پایان دوره بهره برداری از دارایی به ندرت بـرای جایگزینی آن تکافو می کند. بنابراین اگر شرکت بخواهـد مشابه آنچه را که داشت دوباره خریداری کنـد، بایـد مبـالغی اضـافه تـر را از سـودهای انباشته شرکت هزینه کند. اگرچه این موضوع تمامی شرکت هـا را متأثر مـی کـنـد امـا تـأثیر آن بر سهامداران شرکتهای تازنده بسیار کمتر است. شرکتهای تازنده بـه صـورت پیوسته در حال خرید داراییهای جدید بسیاری هستند، لـذا بخـش اعظـم استهلاک محاسبه شده مربوط به دارایـی هـای جدید است تا دارایی هـای قدیمی تر. واضح است که هر چه دارایی جدیدتر باشد استهلاک محاسبه شـده آن نیز به واقعیت نزدیک تر است. بنابراین کم شدن نسبت داراییهای قدیمی در برابر کل داراییها، خطای تئوریک محاسبه استهلاک را کاهش می دهد.
اگر بخواهیم باز هم مواردی را یادآور شویم که شرکت با کمک از سـود انباشته توانسته کارخانه جدیدی راه بیندازد و یا محصول جدیدی روانه بازار کند، تکرار مکررات است. با این وجود به دو دلیل باید بررسی شود که در چه مواردی انباشتن سود به منفعت سهامداران است. اول اینکه در بین فعالان بازار سرمایه نسبت به تقسیم سود کج فهمی هـایی مشاهده می شـود. دیگر اینکه فهم درست این موضوع اهمیت تقسیم سود را در مجامع بیشـتر هویدا می کند. با یک داستان تخیلی بهتر می توان فهمید که چه کسانی از تقسیم سود منفعت می برند. سود شرکت " ابجد " که از مدیریت خوبی بهره می برد در چند سال گذشته به طور پیوسته رشد کرده است. در چهار سال گذشته نیمی از سود شرکت بین سهامداران توزیع شده و بقیه انباشته شده است. در سال جاری درآمدهای شرکت به قدری افزایش یافتهاند که فقط با توزیع ۲۵ درصد سود بین سهامداران، میزان سود نقدی مطابق سالهای گذشته خواهد بود. تعدادی از مدیران پیشنهاد داده اند که سود تقسیمی افـزایش یابـد؛ امـا گروه دیگری معتقد هستند که شرکت موقعیـتهـای مطلـوب زیـادی بـرای سرمایه گذاری دارد که در تاریخ شرکت کم سابقه هستند. برای اینکـه شـرکت بتواند از تمام این موقعیت ها بهره برداری کند نباید میزان سود تقسیمی را افزایش دهد و فقط در این صورت است که شرکت میتواند روند رشد سودآوری خود را تداوم بخشد. در اینجا بحث جالبی بین مـدیران شرکت درمی گیرد که کدام مسیر را برگزینند؟
در اینجای داستان یکی از اعضای هیئت مدیره به مبحثی در تقسیم سـود اشاره می کند که نه چندان درست و نه خیلی نادرست است. موضوع این است که اگر سود نقدی شرکت " ابجد " افزایش نیابد، به نفع سهامداران عمـده عـمـل شده اما به هزینه سهامداران جزء. این نظریه بر این پایه بنا شده که سهامدار عمده نسبت به سهامدار خـرد در طبقـه درآمـدی بالاتری قرار دارد؛ پس مالیات تعلق گرفته به او نیز از سهامداران جزء بیشتر است و درصد کمتری از سود تقسیمی به طور خالص به او تعلق خواهد گرفت. بنابراین سهامدار عمده تمایل به تقسیم سود کمتری دارد در حالی که سهامداران خرد سود نقدی بیشتری را خواهانند. علاقه سهامداران بـه افـزایش سـود نقـدی دریافتی یا تمایلشـان بـه سرمایهگذاری دوباره این وجوه در شرکت فقط به سطح درآمدشان بستگی ندارد؛ بلکه برنامه سرمایهگذاری و پس انداز آنها اهمیت بیشتری دارد. شاهد هستیم که هرساله میلیونها نفر در سطوح درآمدی مختلف سعی می کنند بخشی هرچند اندک از درآمدشان را کنار بگذارند و با آن سرمایه گذاری کنند. بنابراین هیئت مدیره در صورت افـزایش میـزان سـود نقـدی و مالیات پرداختی، دارد به آنها خیانت می کند؛ چراکه میتواند بـا سـرمایهگذاری در موقعیتهای مناسبی که در برابر شرکت هستند بیشتر به آنها نفـع برساند. در مقابل، افزایش میزان سود نقدی میتواند به نفع سهامداران بزرگی باشـد که نیاز به نقدینگی دارند. اتفاقاً چنین نیازی در بین این گروه به کرات دیـده شده است.
شرکتی که می خواهد در مورد میزان تقسیم سـود تصمیم گیری کند، پیش از ایـن از آزمون های هوشمندانه سرمایه گذاران سربلند بیرون آمـده است. بنابراین سرمایهگذاری مجدد وجوه توسط مدیران برجسته ایـن شـرکت، نسبت به حالتی که سرمایهگذار بخواهد شرکت مناسب جدیدی را پیـدا کـنـد ریسک کمتری دارد. این موضوع در مورد شرکتهایی که موقعیتهای سرمایه گذاری درخشانی پیش روی خود میبینند بیشتر مصداق دارد. به این دلیل است که حتی سرمایهگذاران معاف از مالیاتی که نیاز مالی ندارند، ترجیح میدهند که سـود در شـرکتهـای خـوب انباشـته شـود تا از فرصـتهـای ارزشـمند سرمایه گذاری محروم نشوند. با این توصیفات دیدگاهها نسبت به سود نقدی روشن تر می شوند. افرادی که تمایل دارند بیشترین منافع را از سرمایه خود به دست آورند، نسبت به میزان تقسیم نقـدی سـود چنـدان حساسیتی ندارند. ایـن موضـوع بـرای سرمایه گذاران محافظه کاری که به سهام تازنده شرکت های بزرگ علاقـه منـد هستند نیز همانند سرمایه گذاران ریسک پذیری که به دنبـال سـود بیشتر هستند، مصداق دارد.
گاهی اوقات نیز این طور بیان می شود که بازده نقدی سهام، باعث امنیت سرمایه گذاری است. مطابق این نظریه، بازدهی سهامی که عایـدی نقـدی بالایی دارد، بالاتر از میانگین بازار است. پس این سهام دچـار قیمت گذاری رؤیایی نشده و کاهش شدید قیمت آن نامحتمل است. هیچ چیز برتر از حقیقت نیست. مطالعات صورت گرفته اذعـان مـی دارنـد که اکثر شرکتهایی که قیمت سهامشان عملکرد بدی در بازار دارند، تمایل به تقسیم سود نقدی بالایی داشته اند. مدیری که به تقسیم سود شرکت تمایل دارد و از سرمایه گذاری مجدد آنها در پروژه های شرکت خـودداری می کند؛ مانند مزرعه داری است که احشـام خـود را پیش از موعـد بـه بـازار می فرستد و سود زیادی را از دست می دهد. این مزرعه دار بـه ظـاهـر مقـداری وجه نقد به دست آورده، اما بهای زیادی برای آن پرداخته است.
آنچه که بیان شد در باب مقایسه تقسیم نقـدی و یا اندوختن سود از دیدگاه شرکتها بود. اما باید توجه داشت که برخی از سرمایه گذاران به درآمد ناشی از تقسیم سود نیازمند هستند. همچنین به ندرت دیده شده که شرکتها، حتی شرکتهای تازنده که موقعیتهای رشد ممتـازی پیش روی خود دارند، بتوانند وجوه نقـد کـافی بـرای سرمایه گذاری را از محـل سـود انباشته و یا آورده نقدی سهامداران تأمین کنند. بنابراین هر سرمایه گذار بایـد بر اساس شرایطش تصمیم بگیرد که چه مبلغی را در چنین شرکتهایی که تقسیم سود نقدی نخواهند داشت سرمایه گذاری کند. البتـه بایـد دانست شرکتهایی که در آنها تقسیم سود نقدی مورد تاکید باشد، شاهد رشدهای تازنده نخواهند بود.
این موضوع ما را به مهمترین و درعین حال مغفـول تـرین جنبه از بحـث تقسیم سود رهنمون می شود. سرمایه گذار دانا برای کارهایش برنامه دارد و به آنچه که می تواند با درآمدش انجام دهد و یا نمی تواند انجـام دهـد، توجـه می کند. او ممکن است برای رشد درآمد خود در کوتاه مدت عجلـهای نداشته باشد، اما علاقهمند باشد در برابـر اخـتلالات غیرمنتظره درآمـدی محافظت شود. او باید بین سرمایه گذاری در شرکتی که بخش زیادی از سـودش را صرف توسعه شرکت میکند و یا در شرکتی که سود بیشتری تقسیم می کند و در نتیجه رشد سود کمتری دارد، انتخاب خود را انجام دهد. به این دلایل شرکتهایی که در برقراری ارتباط با سهامداران با تـدبير عمل می کنند، می توانند با وجود داشتن نسبت قیمت به درآمد بالا از هزینه کردن منابع شرکت و همچنین فشار بر مـدیران مالی اجتناب کننـد. آنها یک بار خط مشی تقسیم سود را تعیین می کنند و از آن عدول نمی کننـد. ایـن خط مشی باید به اطلاع سهامداران برسد و بر اساس آن میزان سود تقسیمی مشخص شود، حالا هرچقدر که می خواهد باشد.
پایه این خط مشی میزانی از سود نقدی است که بایـد انباشـتـه شـود تا حداکثر رشد حاصل شود. در شرکتهای نوپایی که رشـدی پرشتاب دارنـد، چندین سال شاهد تقسیم سود نخواهیم بود. سپس زمانی که داراییها به جایی رسیدند که میزان ذخیره استهلاک سالانه به ۲۵ تا ۴۰ درصـد سـود شرکت برسد، تقسیم سود نقدی آغاز خواهد شد. در شـرکتهـای قـدیمیتر میزان تقسیم سود به شرایط آنها بستگی دارد. در ایـن شـرکتهـا همـواره درصدی قابل پیش بینی از سود شرکت تقسیم می شـود؛ امـا بـا نـوسـان سـود شرکت، مقدار سود تقسیمی نیز هرسال تغییر می کند. سهامداران از این موضوع بیزار هستند، چراکه امکان برنامهریزی مالی بلندمدت را از آنان سلب می کند. آنها تمایل دارند که درصد و مقدار سود تقسیمی در سال های آتی قابل پیش بینی باشد.
بدیهی است که همگام با رشد سود شرکت، میزان سود تقسیمی نیز به تناسب افزایش خواهد داشت. تداوم این روند به دو موضوع بستگی دارد. اول وجود نقدینگی کافی در شرکت برای بهره بردن شرکت از فرصت هـای خوب سرمایه گذاری و تداوم رشد. دوم توان شرکت برای حفظ درصد تقسیم سود درصورتی که شاهد بروز نوسانات کاهشی درآمد باشیم. همچنین هـر از گاهی شرکتها با فرصتهایی استثنایی برای سرمایه گذاری مواجه مـیشـوند که باعث می شود نتوانند روند تقسیم سود خود را ادامه دهند. سرمایه گذاران فهیم به خط مشی تقسیم سـود شـرکتهـایی علاقـه منـد هستند که میزان سود تقسیمی را با رعایت جوانب احتیاط افزایش می دهنـد. مدیران این شرکتها زمانی سود تقسیمی را زیاد می کننـد کـه تـداوم آن محتمل باشد. در مقابل نیز فقط در بدترین شرایط اضطراری مـی تـوان سـود تقسیمی را کاهش داد. شگفت آور است که چرا خیلی از مدیران مالی نسبت به افزایش مقطعی سود تقسیمی رضایت میدهند. این کار در حـالی صـورت میگیرد که این پرداختهای مقطعی تأثیر ماندگاری در افزایش ارزش بـازار شرکت نخواهند داشت. چنـیـن خـط مشـیهـایی بـا منـافع بلندمـدت اكثـر سهامداران تضاد دارند و مورد علاقه آنها نیستند.
بدون توجه به اینکه خط مشی تقسیم سود شرکت عاقلانه است یا خیر همیشه سرمایه گذارانی یافت می شوند که این خط مشی را بپسندند. بسیاری از سهامداران دوست دارند که بازدهی نقدی بالایی به دست آورنـد؛ فـارغ از اینکه بازدهی کسب شده چقدر با منافع بلندمدت آنها همخوانی دارد. برخی نیز بازدهی کم را می پسندند، مشروط بر اینکه سـود نقـدی شـرکت آن را جبران کند. عده ای سود نقدی بالا را دوست دارند، حـال بـازدهی سهم هر میزان که می خواهد باشد. اگر مدیریت، خط مشیای را برگزیند که با نیازهای شرکت هم راستا باشد، بدون تردید گروهی از سهامداران را خواهد یافت که علاقه مند به این روش باشند و تداوم آن را طلـب کنـد. مـدیران عاقلی که بخواهند وجهه و اعتباری برای شرکتشان دست و پا کننـد، بایـد بـه اشـتياق سهامداران برای ثبات خط مشی تقسیم سود توجه ویژه داشته باشند.
بین تعیین خط مشی تقسیم سود یک شرکت و تعیین زمینه فعالیت یک رستوران تناظر جالبی وجود دارد. صاحب یک رستوران ممکن است فضایی پر زرق و برق با قیمتهای بالا راه بیندازد. از سـوی دیگر ممکـن اسـت یک رستوران موفق دیگر، فضایی دلپذیر با اغذیه قابل قبول اما با قیمتهای پایین را فراهم کرده باشد. برخی رستورانهـا منـوی ایتالیایی ارائـه مـیدهـنـد، در برخی منوی چینی و در برخـی هـم منـوی مدیترانهای مشاهده می شـود. هر کدام طرفداران خود را دارند. مردم به آن هـا مراجعـه می کنند تا غذای خاصی را بخورند. حتی ماهرترین رستوران دارهـا نیـز اگر یک روز غـذاهای گران قیمت بفروشند، روز دیگر منوی ارزان قیمت ارائه کنند و روزی نیز بدون هیچ گونه هشـداری غـذای عجیب و هیجان انگیز ارائه دهنـد، در حفظ و نگهداری مشتریان خود موفق نخواهند بود و از گردونه رقابت حذف خواهنـد شد. به همین ترتیب شرکتی که خط مشی تقسیم سود خود را به تناوب تغییر می دهد، در جلب توجه سهامداران ناموفق خواهد بود و سهام آن در بلندمدت جذاب نخواهد بود.
مهم این است که خط مشی تقسیم سود ثبات داشته باشـد و و سهامداران بتوانند بر اساس آن برنامه ریزی کنند. در چنین حالتی محتـوای سیاست تقسیم سود نسبت به سایر مسائل در سرمایه گذاری اهمیت چندانی نخواهـد داشت و بحثهای بی پایانی که در مورد برتری این سیاست یا آن سیاست صورت می پذیرند، بی معنا جلوه می کنند. آن دسته از فعالان بازار که در این مباحثات شرکت دارند بهتر است به شرکتهای زیادی توجه کنند که با وجود تقسیم سود نقـدی نـاچیز طی چندین سال، بـازدهی خـوبـی بـرای سهامداران خود به ارمغان آورده اند. شرکت " رام اند هاس " نمونه ای از ایـن شرکت هاست. در سال ۱۹۴۹ میلادی گروهی از شرکتهای تأمین سرمایه، بلوک بزرگی از این شرکت را در بازار سرمایه عرضه کردند. قیمت عرضـه هـر سهم 41.25 دلار بود. در آن زمان شرکت به ازای هر سهم فقط یک دلار سود نقدی تقسیم می کرد که مقداری سهام جایزه نیز به آن اضافه می شد. بسیاری از سرمایه گذاران احساس می کردند که این شرکت با چنین تقسیم سودی، جذابیت چندانی برای سهامداران محافظـه کـار نـدارد. از ایـن تـاریخ شرکت رویه با ثبات تقسیم سود نقدی و اعطای سهام جایزه را ادامه داد و بنابراین با افزایش تعداد سهام، بازدهی نقدی شرکت نیز به تدریج افـزایش یافت. با وجودی که بازدهی نقدی پایین ماند، اما قیمت سهام کم کم به ۴۰۰ دلار افزایش یافت. سهامداران " رام اند هـاس " علاوه بر سود نقدی، در بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۵ چهار درصد و در سال ۱۹۵۶ نیز سه درصد سهام جایزه دریافت کردند که همین موضوع بازدهی آنها را به بیش از ده برابر افزایش داد.
آنهایی که در جستجوی سهام تازنده و آیندهدار هستند نباید بـه سـود تقسیمی وزن چندان قابل ملاحظهای بدهند. جالب اینکه آن هـایی کـه بـرای موضوع تقسیم سـود کمترین اهمیت را قائل هستند، در پایان بیشترین بازدهی نقدی را کسب می کنند. شرکت هایی که در افق پنج تا ده ساله بهترین بازدهی نقدی را ایجاد می کنند آنهایی هستند که کمترین تقسیم نقدی سود را در حال حاضر دارند؛ نه آنهایی که بیشترین سـود ممکـن را تقسیم می کنند. شرکتهایی سودآور هستند که خط مشی مدیریت آن ها در تقسیم سود، مشتمل بر تقسیم بخش کوچکی از سود شرکت و سرمایه گذاری بخش بزرگتری از سود شرکت در پروژههای سودآور باشد. به نظر می رسد که این رویه همه جا و همیشه جاری و ساری باشد.
برگرفته از کتاب " سهام عادی با سود غیرعادی " – نوشته فیلیپ فیشر