مطالب زیادی در رابطه با مدیریت ریسک و اهمیت داشتن حد زیان نوشـتـه شـده است. حد زیان به طور ایده آل نقطه ای است که از آنجا به بعد ایده ابتدایی شـمـا بـرای معامله نقض می شود. معامله گران حد زیان ثابتی که نسبت به حد سود در فاصله کمتری از نقطه ورود به معامله قرار دارد، در نظر می گیرند تا نسبت سود به زیان معاملات عـدد مطلوبی شود. شما می توانید یک معامله گر حرفه ای را از شیوه خـروجش از معاملـه تشخیص دهید. خروج آنها از معامله از پیش تعیین شده است و نه به دلیـل اضـطراب و نگران. زیان، بخش پذیرفتـه شـده در ایـن بـازی است. معاملـه گـران خـوب، از زیان ها می آموزند و از آنها برای اصلاح دیدگاهشان در مورد بازار استفاده می کننـد. درنتیجه یک معامله زیان ده می تواند پایه ای برای معامله برنده بعدی باشد.
برای بسیاری از معامله گران، آنچه انجامش سخت تر است و البته کمتر به آن اشاره شده، موضوعی است که آن را ممانعت از رشد سود مینامیم. معامله گرانی که به حد زیان های خود به شدت پایبند هستند، ممکن است نتوانند در معاملات برنـده بـه سـود معامله اجازه رشد دهند. آنها جلوی رشد سود معاملاتشان را می گیرند، بدین ترتیب نسبت سود به زیان معامله را تغییر میدهند. ایـن معاملـه گـران، با گذشت زمـان، بـرای رسیدن به موفقیت در معامله گری به مشکل بر می خورند، چرا که سود حاصل از معاملات برنده آنها چندان بزرگ تر از زیان معاملات بازنده نیست و گاهی حتی کمتر است. البته دلایلی برای این رفتار معاملـه گـران وجـود دارد.
دلیـل اول ایـن اسـت کـه در سود به اندازه حد زیان موفق عمـل نـمـی کنـد
ایـن هـدف هـای سـودی ممکن است بر اساس برخی معیارها مثل نوسانات کلی بازار، وجـود نـواحی حمایت یا مقاومت یا بازه زمانی، انتخاب شده باشد. زمانی که یک هدف قیمتی ثابت در ذهن دارید، راحت تر می توانید در معامله باقی بمانید، درست مثل زمانی که با داشتن یک هدف مشخص در ذهن، می توانید کار را راحت تر انجام دهید. بدون داشتن یک حد سود از پیش تعریف شده، احتمال این که با هر بالا یا پایین شدن قیمت، معامله و را ببندید بیشتر می شود. چراکه در این حالت واکنش شما بیشتر بر اساس طمـع و ترس خواهـد بود و نه ایده اولیه ای که به خاطر آن معامله را انجام دادید.
دلیل دوم این است که معامله گر نسبت به ایده معاملاتی خـود اعتماد بـه نفـس لازم را ندارد
یکی از مهم ترین فواید آزمایش کردن ستاپهای معاملاتی این است که می توانید میزان عملکرد گذشته بازار را در جهت معاملات خـود تخمین بزنید. به کمک این اطلاعات می توانید تشخیص دهید که آیا قیمت تا حد سود تعیین شده ی شـما حرکت خواهد کرد یا نه، زمانی که ستاپها و الگوهای معاملاتی از دیگران قرض گرفته می شوند، بدون اینکه آزمایش شوند ( در حساب مجازی یا بررسی آن در گذشـته بـازار )، به سختی می توان به آن ایده معاملاتی اعتماد کرد. تحمل حرکتهای اصلاحی طبیعی بازار برای ما سخت می شود. به جای این که این اصلاح ها را یک فرصت برای اضافه کردن حجم در قیمتهای خوب در نظر بگیریم، آنها را تهدیدی برای سود حاصله میدانیم. دلیل آخر می تواند به ریسک گریزی معامله گر ارتباط داشته باشد. تصور کنید که شما حق انتخابی بین یک سود تضمین شدهی ۱۰۰۰ دلاری و یک سود احتمالی ۱۵۰۰ دلاری ( ۷۵ درصد شانس تحقق ) داشته باشید. در کل، کسب سودهایی که ۷۵ درصد شانس تحقق داشته باشند، باعث می شوند با گذشت زمان پول بیشتری به دست آورید. با این حال، معامله گر ممکن است احساس کند نادیده گرفتن سـود تضمین شـده ی ۱۰۰۰ دلاری احمقانه است و معامله را می بندد. شاید گرفتن این تصمیم باعث آرامـش فکری معامله گر شود، اما بر سوددهی کلی او تأثیر می گذارد. به طور مشابه، معاملـه گـران ممکن است ترازهای سود را نه برای به حداکثر رساندن سـود کـه بـرای آرامـش فـکـری خود به گونه ای انتخاب کنند که از رسیدن قیمت به آن اطمینان داشته باشند.
باز نگاه داشتن معامله تا زمان رسیدن قیمت به حد سود، به سطح بالایی از اطمینان و به توانایی تحمل عدم قطعیت بازار نیاز دارد. چرا که میزان اعتماد شما به ایـده ی اولیه معامله است که کمک می کنـد عـدم قطعیـت بـازار را تحمل کرده و در مقابل سود به دست آمده وسوسه نشوید و معامله را زودتر از موعـد نبندید. بـرای بـاقی مانـدن در معامله ای که در جهت مورد نظر شما حرکت می کند به اعتماد به نفس بیشتری نیاز دارید تا زمانی که قیمت در یک محدوده رنج باریک در حال نوسان است؛ تنهـا بـه ایـن دليـل ساده که در حالت اول پای سود بیشتری در میان است.
باقی ماندن در یک معامله ی برنده اغلب سخت تر از ورود به یک معامله است
از دست دادن سود حاصل از معامله ی برنده، تهدید واقعی برای معامله گر محسوب نمی شود؛ چراکه با جا به جایی زیان به قیمت سر به سر، هرگز از بابت چرخش های ناگهانی و غیر معمول بازار صدمه نمی بینید. تنها مورد ناراحت کننده، از دست رفتن سود به دست آمده است، ولی در عوض حساب معاملاتی آسیبی نمی بیند. تهدید واقعی در نحوه ی برداشت و برخورد معامله گر بـا ایـن حرکـت هـای اصلاحی است. در بسیاری مواقع، عکس العمل آنها به از دست رفـتـن سـود، کـاملأ منفی است. ممکن است خود را بابت از دست دادن فرصت سرزنش کنند یا دلسرد شوند. درحالی که می توانند این وضعیت را به مثابه سـر بـه سـر بسـته شـدن معامله در نظر بگیرند. آنچه معامله گران از آن دوری می کنند، نه از دست دادن سـود معاملـه کـه نـاراحتی ناشی از سرزنش خودشان بعد از این اتفاق است. این عقیده که " شـما هـیـچ گاه از بابت برداشت سود اشتباه نمی کنید " نیز از این واقعیت روانشناختی نشات می گیرد.
بخش بزرگی از اعتماد به نفس، با داشتن اطمینان شکل می گیـرد. شـمـا بـه راننـدگی خود اعتماد دارید، چرا که از توانایی خـود در هـدایت ماشین، در شرایط متغیـر جـاده، اطمینان دارید. اگر ایده های معاملاتی خود را معامله نکنید و نحوه ی عملکرد آنها را در بازار نبینید، نمی توانید به این ایده ها اطمینان کنید و درنتیجـه اعتماد بـه نفسی شکل نمی گیرد. تنها زمانی می توانید نسبت به عدم قطعیت معامله ای بردبار باشید که شخصاً نتیجه ی پایبند بودن به برنامه ی معاملاتی خود را دیده باشید و این که با اجـرای ایـده ی معاملاتی خود می توانید بیش از آنچه از دست می دهید به دست آورید. به عنوان مربی معامله گری خود، باید به تدریج نسبت به نوع معامله گری تان، اطمینان و اعتمادبه نفس پیدا کنید. این امر به دو طریق می تواند انجام پذیرد:
ایجاد تدریجی ذهنیت مطمئن؛ قبل از شروع به معامله گری، با انجـام یک تمرین ذهنی، موقعیتی را تجسم کنید که در آن مجبور شدید علیرغم به دست آوردن سود، سر به سر از معامله خارج شـوید. نحـوه ی صحبت کردن شـما بـا خودتان در این موقعیت چگونه خواهد بود؟ در این مواقع باید با خود این طـرز فکر را تمرین کنید که " هیچ اقدامی صورت نگرفته و هیچ سودی هم به دست نیامده " (بدین معنا که ایرادی ندارد به جای یک سود خوب تقریباً سر به سر و با سود کم از معامله خارج شده اید، در حقیقت با این کار، احتمال یک چرخش ناگهانی را در نظر گرفته اید و از حساب معاملاتی خـود محافظت کرده ایـد)؛ گفتن این جمله بهتر از سرزنش کردن خودتان و داشتن ذهنیتی ناامید است.
تغییرات کوچک ایجاد کنید؛ طبق یک قانون درمانی کاربردی، بـرای ایجـاد تغییرات بزرگ با انجام تغییرات کوچک شروع کنید. اگر هر بار بخش کوچکی از یک کار درست را انجام دهید، این کار بازخورد و شجاعتی که برای پیشبرد تلاشتان لازم دارید را فراهم می کند. اعمال این قانون در معامله گری بدین نحو است که اگر تصمیم گرفتید معامله ای را پیش از موعد ببندید، بخش کوچکی از حجم معامله را در نقطه سر به سر یا در تراز حـد سـود اول معاملـه بـاقی بگذارید. با این کار نه تنها سود به دست آمده را حفظ می کنید، بلکه نحـوه ی عملکرد ایده ی معاملاتی خود را طبق برنامه ای که از ابتدا داشتید، می بینید. با گذشت زمان، می توانید حجم بیشتری را در نقطه ی حد سود بـاقی بگذارید و طبق برنامه معاملات را انجام دهید.
اعتماد به نفس، از نحوهی تفکر و عملکرد شما ایجاد می شـود. اگـر بـه قضـاوت خـود اطمینان کنید، این فرصت را خواهید داشت که عملکرد قضاوت خود را ببینیـد؛ بـا ایـن کار اعتماد به نفس شـمـا شـکـل مـی گیـرد. متأسفانه بـا ممانعت از رشـد سـود، از رشد اعتماد به نفس خود نیز ممانعت به عمل می آورید.
ویژگی دیگر معامله گر عجول، کمـال گرایی است. معاملـه گـران زیادی را دیده ام که ایده های معاملاتی فوق العاده ای داشتند اما تنها بـه ایـن دلیـل کـه بـازار بـه نقطه ورود موردنظرشان نرسید، آن را اجرایی نکردند. این که یک ایـده ی معاملاتی بـزرگ و برنده داشته باشید و بـه ثمـر نشستن آن را بـدون آن کـه همـراهش باشید ببینید واقعـاً ناراحت کننده است. اجازه ندهید کمال گرایی، دشمن یک ایده ی خوب شود. اگـر ایـده ی فوق العاده ای دارید ( مثلاً بازار ناحیه ای را شکسته و وارد یک حرکت روند دار شده است )، حداقل با حجمی کمتر از آنچه همیشه معامله می کردید، در جهـت بـازار وارد معامله شوید. اگر روند خوبی باشد، همیشه این فرصت را خواهید داشت که در اصـلاح هـا بـه حجم معامله ی خود بیفزایید؛ اگر روند خوبی نباشد، می توانید با زیان نسبتاً کمـی خـارج شوید؛ اما همیشه سعی کنید معاملاتتان بیان کننده ی عقایدتان باشند؛ همیشه بـا عمـل کردن بر پایه ی اعتمادتان، ازنظر روحی و روانی سود خواهید برد.