ویکتور اسپراندیو، بلافاصله پس از دانش آموختگی از دبیرستان کار خـود را در وال استریت آغاز کرد. در آغاز کار خسته کننده و کـم دستمزدترین کار را داشت، یعنی اعلام نرخ ؛ و سپس کاری را پیـدا کـرد که دستمزد بیشتری داشت، یعنی کارمند آمار S & P شد . به نظر اسپراندیو این کار، که در آن لازم بود ستونی از اعداد را کپی کرده و به جای دیگری انتقال دهد، شدیدا خسته کننده بود. خیلی سخت می توانست روی کارش تمرکز کند. عاقبت از شر این کار راحت شد؛ چون سرانجام به خاطر اشتباهات زیاد اخراج شد.
پس از سپری کردن دوره ای دیگر در بخش حسابداری وال استریت و انجام کارهـایی که با معامله کردن سر و کار نداشت ، به سختی توانست کاری را در زمینـه معاملات آپشن پیدا کند. طی دو سال پس از آن او در بازار خـارج از بـورس آپشن، واسـطـه بـود و میـان خریدارها و فروشندهها تعادل برقرار می کرد. اما او بدنبال کاری بود که استقلال بیشتری را در گرفتن تصمیمات معاملاتی به او بدهـد. پس از حدود شش ماه، اسپراندیو به این نتیجه رسید که اگر بخواهـد چیـزی را که حقش است بگیرد باید خودش دست به کار شود. پس از اینکه شریکی را برای تأمین مالی کارش پیدا کرد، شرکت خودش را در سال ۱۹۷۱ تأسیس کرد . نام شرکتش را، رگنر آپشن گذاشت.
اسپراندیو ادعا می کند که رگنر نخستین واسطه آپشنی است که بدون اعمال هزینه خیلی زیاد، نرخها را در آپشنهای مختلف، تضمین می کرده است. اگر در میان آپشن هـای موجود در بازار، آپشنی را پیدا نمی کردند که با درخواست خریدارش هماهنگ باشـد ( که بتواند در حق العمل خاصی خرید یا فروش باز کنند )، خودشان آن آپشن را می نوشتند. ( در آن زمان ، آپشنها مانند لباسی بود که خیاط متناسب با خصوصیات مشتری تهیه می کرد و این گونه نبود که ابزار واحدی برای همـه در بازار معاملـه شـود. ) بـا توجـه بـه گفتـه هـای اسپراندیو به خاطر سیاست پیشنهاد نـرخ هـای شـرکتی منطقی، طی شـش مـاه رگنـر بزرگترین واسطه آپشن خارج از بورس فروخته شده در جهان شد .
زندگی کاری اش بیشتر روی دوری از ضرر تمرکز داشـتـه تـا بـه دست آوردن سودهای کلان. او در رسیدن به ایـن هـدف بـسیار موفـق بـود و ۱۸ سال پشت سر هم سودآوری داشت و ۱۹۹۰ نخستین سالی بود که سود سالیانه اش منفی بود. در ایـن مـدت، میانگین سود سالیانهاش ۷۲ درصد بوده است و نتایجی که به دست آورده تنها یک بار ۳۵ درصد ضرر سالیانه در سال ۱۹۹۰ داشته و پنج سال سود سه رقمی به دست آورده است . با اینکه به خود زحمت تکمیل واحدهای درسی دانشگاه شـبانه اش را نـداد، اما طـی ایـن سالها مطالعات بسیاری انجام داده است. افزون بر کتابهایی که در زمینـه بـازار خوانـده، مطالعات گسترده ای نیز در زمینه های اقتصاد، روانشناسی و فلسفه انجام داده است. در کل تخمین زده میشود که تقریباً ۲۵۰۰ کتاب در این زمینه ها خوانده باشد.
این مقاله از مصاحبه جک د شواگر با ویکتور اسپراندیو در دفتر کارش که در زیر زمین خانه اش است برداشت شده است. البته ناگفته نماند که محیط کارش برای کار کردن 75 نفر و از سیستم صوتی پیشرفته ای برخوردار است. وی معتقد است در بازاری که در مرحله پیری به سر میبرد، آگاهی از علایم پایان احتمالی روند کنونی، اهمیت خواهد داشت. برای مقایسه، بیمه عمری را در نظر بگیرید که با امید به زندگی سر و کار دارد، نه با حرکت نرخ. اگر بخواهید برای بیمه عمر، بیمه نامه بنویسید، میان متقاضی ای که بیست سال دارد و متقاضی ای که هشتاد سال دارد، تفاوت زیادی وجود خواهد داشت. ممکن است در مورد جوان بیست ساله ای که از لحاظ جسمی مشکل دارد، بگوییـد احتمـال بقـايش بالاست اما اگر بخواهید برای یک فرد هشتاد ساله بیمه نامه بنویسید، بیم بیشتری خواهیـد داشت. اگر آن فرد هشتاد ساله بتواند دویست عدد شنا برود، کانال انگلیس را شـنـا کـنـد، آنگاه مسئله ای نیست، برایش بیمه نامه خواهید نوشت اما اگر فرد هشتاد ساله ای روزی سه پاکت سیگار سنگین بکشد و ذات الریه داشته باشد، آنگـاه احتمالاً بـرايش بيمـه نامـه نخواهیـد نوشته هرچه فرد پیرتر باشد، علایم، اهمیت بیشتری پیدا می کنند. برای استفاده از مقایسه ای که با بیمه عمر انجام دادیم، بیشتر افرادی که وارد بازار سهام می شوند، تفاوت میان یک فرد بیست ساله و هشتاد ساله را نمی دانند.
یک از دلایل خوب جواب ندادن بسیاری از رویکردهـای تحلیـل تكنيكـال این است که چنین روشهایی بدون اعمال تبعیض، به کار گرفته میشوند. برای نمونه اگر در بازاری که مانند فرد بیست ساله باشد، یک الگوی سر و شانه دیدید، احتمال اینکـه بـازار به این سرعت نمیرد، زیاد است. اما اگر چنین الگویی را در بازاری که مانـد فـرد هـشتاد ساله است ببینید، احتمال اینکه این الگو نشانه درستی مبنی بر تشکیل سقف در بـازار باشد، بیشتر است. اگر بدون اطلاع از اینکه بازار در چه مرحلـه ای قـرار دارد معاملـه کنـیم؛ مانند این است که با حق بیمه یکسانی به افراد بیست ساله و هشتادساله، بیمه عمر بفروشیم.
اسپراندیو، احتمالات را با کران های آماری تعریف کرده است، درست مانند شرکتهای بیمه ای که با دسته بندی متقاضیان بیمه بسته به ریسک، تضمین میکنند احتمال سودشان بالاست، وی بازار سهام را نیز بر اساس ریسک دسته بندی میکند و میتواند تفاوت میان بازاری را که مانند فردی بیست ساله است با بازاری را که همچون فرد هشتاد ساله است، تشخیص دهد.