انضباط هیجانی در بازار سرمایه

روانشناسی

مایکل کار یکی از اعضای نخستین گروه لاک پشتها و یک معامله گر کهنه کار در وال استریت بود که رفتار وی در بازار بسیار الهام بخش است. اوکسی بود که زیر نظر ریچارد دنیس آموزش دید و داد و ستد را در سال 1984 آغاز کرد و در چهار سالی که زیر نظر دنیس معامله میکرد، 57 درصد بطور سالانه سوددهی داشت. وی درباره تله های موجود در بازار و رعایت این اصل میگوید: "معامله گری را در نظر بگیرید که در تماسی تلفنی به او گفته میشود که: گوش کن، از منبعی معتبر اطلاعاتی به دستم رسیده که سهام X ، معامله خرید خیلی خوبی است، قیمتش الان 20 دلار است و ممکن است به 60 دلار هم برسد. آن فرد سهام را می خـرد و دو هفته بعد قیمتش به ۱۸ دلار می رسد و به نظرش میرسد که کار درستی نکـرده، بنابراین قول می دهد هنگامی که معامله اش سر به سر شـد، خـارج شـود. هفته بعد، قیمت آن سهام به ۱۷ دلار می رسد، آنگاه کمی نگران میشود با خودش عهد می کند و می گوید: اولین افزایش قیمتی که دیدم، خارج میشوم. یک هفتـه بعـد، آن سـهام بـه ۱۵ دلار می رسد و آن معامله گر که آن سهام را با حد بودجـه احتیاطی خریده بود، متوجـه میشود که بیست و پنج درصد از سرمایه اش را از دست داده است. دو روز بعـد، قیمت بـه ۱۴ دلار میرسد، با نا امیدی با کارگزارش تماس می گیرد و می گوید: مرا از این معامله بیرون بیاور. روی 12 دلار سفارشش انجام میشود که کف بازار است. این اتفاق آشناست، نه ؟

uSlhMC60ARu02m838D6YchGl5fCsj3kS2IcYPyjY.jpg

حال به فرآیند روان شناختی که در ایـن مـاجرا رخ می دهـد، توجـه کنید. در آغـاز، معامله گر در دام سودآوری آسان می افتد. هنگامی که بازار تا ۱۸ دلار کاهش یافت، کمی نگران شد. وقتی که قیمت  به ۱۷ دلار رسید، آغاز ترس را احساس کرد. هنگامی که به ۱۵ دلار رسید، ترس خالص را احساس کرد . سـرانجام کـه از معاملـه خـارج شـد، احـساس آرامش کرد؛ که البته احساس نابه جایی بود، چون که 40 درصد پولش را از دست داده بـود. این فرآیند منطقی نیست. این یک تله کاملاً هیجانی است. تعیین نقطه خروج، پیش از بـاز کردن معامله، راهی برای ایجاد انضباط هیجانی است و نمی گذارد ضرر بزرگی را متحمل شوید. هنگامی که با حجم زیاد معامله میکنید، باید خیلی سریع آماده باشید که جلوی رشد زیان خود را بگیرید، به عبارتی زمانی که با بزرگترین حجم ممکن خود معامله ای را شروع کردید، باید معامله شما فورا سود آور شود. در معاملات باید بیشتر نگران زیان نکردن بود تا سود کردن.

همواره هوش باعث موفقیت در داد و ستد نیست، مایکل کار طی دوره ای پنج ساله، سی و هشت نفر را آموزش داده بود و به آنها پول داد تا معامله کنند، از میان آنها تنها پنج نفر به سودآوری رسیده بودند، یکی از آن پنج نفر از دبیرستان اخراج شده بود و حتی الفبا را به خوبی نمی‌دانست، در زمان جنگ به ویتنام اعزام شد و نزدیکش یک نارنجک دستی منفجر شد که ترکش وارد لوزالمعده اش شده بود، به خاطر این تجربه، خیلی از همه چیز می ترسید، همان ترس وی در زمینه معامله کردن موجب شده بود که خیلی زود جلوی پیشرفت ضررها را بگیرد و در معاملات سود ده، اصلا طمع نمیکرد و به امید اینکه بازار چقدر میخواهد بالا برود، نمی نشست. در واقع به یک انضباط معاملاتی رسیده بود که باعث سودآوری وی در این پنج سال گردید. از طرف دیگر، یکی از کسایی که آموزش دیده بود، یک نابغه بود با IQ  188. به همه پرسش ها پاسخ درستی میداد، اما در کل آن دوره پنج ساله، حتی ذره ای سود آوری نداشت.

eSSOQ0l6jX9iCzPVJq66PL6IGpyB2XJg08UrICLv.jpg

تنها با یاد گرفتن دانش معامله کردن، نمیتوان معامله گر موفقی شد، کلید موفقیت در داد و ستد، انضباط هیجانی است. پول در آوردن به هوش ارتباطی ندارد، برای اینکه معامله گر موفقی شوید، باید بتوانید اشتباهات خود را بپذیرید، افرادی که خیلی باهوش اند، خیلی اشتباه نمی کنند، بعبارتی معمولا کارها را درست انجام می دهند، اما در داد و ستد، کسی که به سادگی می پذیرد اشتباه کرده است، موفق خواهد شد.

RXi9Eh8Wp957zEYf7UFPS83LlGsKXUUt3CIiYb8g.jpg

نظرات کاربران

0 / 1500
مقاله‌های مشابه
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تحلیل‌اپ می‌باشد و محفوظ است. 2024 ©