طبقه بندی شرکتها
از نظر وارن بافت شرکتها به دو دسته تقسیم می شـوند:
1) شـرکتهـای تولیدی
2) شرکتهای پیشرو و دارای حق امتیاز ویژه
یک شرکت تولیدی به تولید یک کالا یا خدمات استاندارد مشغول است. برای دیگران کپی برداری از این شرکتها آسان است اما رقابت کردن با آنها بسیار مشکل است. صنعت هواپیمایی و نفت، نمونه هایی از صنایعی هستند که در این طبقه بندی قرار می گیرند. در اینجا مهم ترین عامـل رقـابتی، قیمـت است و عواقب ناشی از جنگ قیمتی می تواند بسیار ویرانگر باشد. زمانی که شما در فعالیتی تولیدی مشغول هستید، برایتان مشکل خواهد بود که در برابر یک رقیب نادان بخواهید باهوش تر عمل کنید.
به وضعیت شرکتهای هواپیمایی در آمریکا طی اوایل دهه ۹۰ میلادی نگاه کنید. دورهای که تقریباً تمـام شـرکتهـای هواپیمایی داخلی تحـت پوشش های فصل یازدهم از قانون ورشکستگی بودنـد. بافـت هـم خـودش سهامدار شرکت یو اس ایر (هواپیمایی یو اس ایر، ششمین شرکت هواپیمایی آمریکا از لحاظ ترافیک هوایی است که در آریزونا واقع شده است) بود و پول زیادی را هم بابت سـرمایهگذاری در این شرکت از دست داد. از نظر او سـرمایه گذاری سنگین در شـرکتهـای هواپیمایی، بازدهی اندکی به همراه خواهد داشت.
زمانی که در مورد شرکتهای پیشرو و دارای امتیاز ویژه صحبت می کنیم، منظور یک مدل تجاری خاص مثل مک دونالد نیست. در اینجا کلمه پیشرو و دارای امتیاز، نامی مستعار بـرای قـدرت داشـتن و برتری است. در دنیای ورزش حرفهای گاهی اوقات صحبت از برجسته بودن بازیکنان خاصی است که شما تیم خود را حول محـور همین بازیکنـان مـی سـازید. شـرکت هـای برجسته و پیشرو هم همان بهترین شرکتهای بازار هستند کـه شـمـا سـبد سهام خودتان را بر اساس آنها تشکیل می دهید. شرکتهای برجسته و دارای امتیاز اغلب قدرتمنـد هستند؛ چـرا کـه در بازار نوعی انحصار مصرفی به وجود آوردهاند. شـرکتهـای کوکاکولا و دیزنی نمونـههـای مشخصی از ایـن نـوع شـرکتهـا هستند. از شـرکت مایکروسافت هم به عنوان یک مثال مناسب دیگر می توان یاد کرد. (البتـه ايـن شرکت جزء سبد سهام وارن بافت نیست)
از دید وارن بافت سرمایهگذاری ایـدهآل مانـند پرداخـت کـردن عـوارض برای عبور از تنها پل موجود در جاده اسـت کـه همـه بایـد از آن رد شـوند. مالک این سرمایهگذاری بدین وسیله جریان درآمد ثابتی را تضمین می کنـد که همین جریان در بلندمدت او را به شخصی پولدار تبدیل خواهد کرد.
تورم
بافت علاقه دارد که از خودش در برابـر تـورم محافظت کنـد. برخی از شرکتها نسبت به سایرین در مقابل تورم قدرت ایستادگی بیشتری دارند. به همین دلیل سرمایهگذاری در آنها اولویت دارد.
با یک مثال مناسب به سراغ این موضوع می رویم. فرض کنید که شرکت الف سالیانه ۲۰ میلیون دلار سود دارد که برای دستیابی به این سـود، نیازمنـد تجهیزاتی به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار است. شرکت ب نیز همین میـزان سـود را ایجاد کند، با این تفاوت که این شرکت برای محقـق شـدن سـود خـود وابسته به یک تجهیزات ۲۰۰ میلیون دلاری است. حالا در نظر بگیرید که قیمتها دو برابر شود. سود هر دو شرکت دو برابر می شـود امـا شـرکت ب برای نگه داشتن سود خود در همان سطح نیازمند هزینه کردن بیشتری نسبت به شرکت الف می باشد؛ چرا که امروز تجهیزات شرکت ب 400 ميليون دلار است؛ در حالی که تجهیزات شرکت الف ۲۰۰ میلیون دلار.
اخیراً شاهد نرخ پایینی از تورم بـودهایـم و بسیاری از سرمایهگذاران تصور میکنند که دیگر نباید نگران نرخ تورم باشند. اما ما نمی تـوانیم فـرض کنیم که مشکل تورم مربوط به زمان گذشته اسـت. متأسفانه ایـن طبیعـت سیستمهای سیاسی است که تورم مجدداً باز خواهد گشت. بنابراین دانستن این نکته که شرکتهایی در بازار وجود دارند که در شـرایط تورمی قـدرت مقابله بیشتری نسبت به سایرین دارند، امری ضروری به حساب می آید.
اقتصاد را فراموش کنید و بر روی شرکتها متمرکز شوید
تمرکز بافت بر روی شـرکتهـا اسـت. سـرمایه گذاران نیـز بایـد بـه جـای پیش بینـی هـای اقتصـادی، مبنـای تصـمیمات خـود را روی تجزیـه و تحلیل هایشان از شرکت بگذارند. تلاش برای پیش بینـی ایـن کـه نـرخ بهـره بیشتر می شود یا کمتر، بسیار مشکل تر از استفاده از روش های مطرح شده در این مقاله برای تحلیل یک شرکت است. زمانی که قصـد سـرمایه گذاری دارید، تئوری های اقتصادی اغلب اوقات شما را به سمت یک مسیر اشتباه هدایت می کنند.
روشهای وارن بافت
در اینجا به برخی از روشهایی که بافت در زمان تحلیل یک شرکت استفاده میکند، اشاره میکنیم :
- ارزش ذاتی
- جریان نقدی
- بازده حقوق صاحبان سهام
- نحوه استفاده از سود
- دیدگاه درآمدی
ارزش ذاتی
زمانی که شما صحبت از ارزش ذاتی می کنیـد، مقصـودتان ارزش دفتـری نیست. برای به دست آوردن اطلاعات کافی از ارزش حال و آتی شرکت نیـاز به تحلیل های مناسب دارید. گراهام برای محاسبه ارزش ذاتی از فرمولی خاص استفاده می کرد:
E (2r+8.5)*4.4/Y که در این فرمول E بیانگر سـود هـر سـهم ، r نرخ رشد مورد انتظار، Y نرخ سود اوراق مشارکت در بازار و عـدد 8.5 هـم از نظر او نسبت مناسب P/E یک شرکت سود آور است. بافت هرگز از ایـن فرمول استفاده نمی کند. کار کردن با چنین فرمولهایی برای سرمایه گذاری در دنیای واقعی مشکل است. پس چگونه می توانیم بدون استفاده از فرمول بالا یا فرمول های مشابه آن، ارزش ذاتی یک شرکت را مشخص کنیم؟
از نظر بافت محاسبه دقيـق ارزش ذاتی امری غیر ممکن است. تعریف او از ارزش ذاتی، ارزش تنزيـل شـده جریانات نقدی است که می توان از شرکت در طول عمـر بـاقی مانـده اش به دست آورد. در گزارش مالی سال ١٩٩٤ شرکت برکشایر هاتاوی، بافت با توضیحات خود راجع به تحصيل مختلط شركت اسكات فیچر، با یک مثـال بسیار مناسب محاسبه ارزش ذاتی را برای ما فهمیدنی تر می کنـد. زمانی که برکشایر در سال 1986 این شرکت را با مبلغ 315.2 ميليون دلار خرید، چیزی در حدود ١٤٢.٦ ميليون دلار بیشتر از ارزش دفتری آن کـه بـه میـزان ١٧٢.٦ ميليون دلار بود پرداخت کرد. بـيـن سـال هـای 1986 تا 1994 ايـن شرکت مجموعاً سودی بالغ بر ٥٥.٤ ميليون دلار به دست آورد و در طی همان دوره، سود انباشته ای به مبلغ 634 ميليون دلار داشـت کـه هنـوز بـه شرکت برکشایر پرداخت نکرده بود. وجـود ایـن سـود انباشـته سـنگین در شرکت امری غیر ممکن نیست؛ چرا که شرکت قبلاً وجه نقـد مـازادی را نیـز دریافت کرده بود. ارزش ذاتی اسکات فیچـر، همـان ارزش تنزيـل شـده جریانات نقدی است که می توان از شرکت در طول عمـر بـاقی مانـده اش بـه دست آورد.
جریان نقدی
بدون شک ماریو گابلی یکی از بزرگترین سرمایه گذاران دنیاست. او به هنگام تحلیل یک شرکت اصرار زیادی بر جریـان هـای نقـدی دارد. امـا بـه هنگام محاسـبه جریـان نقـدى متوجـه مـی شـود کـه بـرای یک شرکت در حال توسعه باید هزینه های سرمایه ای را از جریانات نقدی آن کم کرد. نکته بسیار قابل تأملی است؛ چرا که جریان نقدی از مجموع سود خالص بعد از کسـر ماليـات بـه عـلاوه هزینه استهلاک و دیگر هزینه های غیر نقدی به دست می آمد. بافت ترجیح می دهد که از واژه سـود مالکیـت بـه جـای جریـان نقـدى استفاده کند. مشکلی که با تعریف جریان نقدی وجـود دارد، ایـن اسـت که بافت به ما نمی گوید که چه مقـدار از سـود خـالص بـرای حفظ وضـعیت شرکت در بازار، باید در شرکت نگهداری شود.
تفاوتهای معنی داری بین صـنايع مختلـف وجـود دارد. بـه طـوری که شرکت هـای املاک و مستغلات دارای هزینـه سـرمایه سنگینی در ابتـدای فعالیت خود هستند اما این هزینه ها در ادامـه کـاهش پیـدا خواهنـد کـرد. از طرف دیگر شرکتهای تولیدی ممکن است در طول فعالیت خـود بـه طـور مرتب نیازمند وجه نقد باشند. کاملاً مشخص است که نگاه سنتی به جریـان نقدی همیشه به طور صحیح عمل نخواهد کرد. بافت هزینه ها و سرمایه در گردشی را که شرکت در آینده نیاز خواهـد داشت، ازجریان نقدی کسر می کند. برای انجـام ایـن کـار نیازمنـد برخی اطلاعات مورد نیاز از شرکت می باشید. دانستن این که شرکت چگونه ایجـاد ثروت می کند، کافی نیست، بلکه باید بدانید که شرکت مذکور برای ایجاد آن ثروت باید متحمل چه هزینه هایی شود.
بازده حقوق صاحبان سهام
با کسر بدهی های یک شرکت از دارایی های آن، حقـوق صـاحبان سهام به دست می آید. توجه بافت به بازده حقوق صاحبان سهام است. این روش یکی از کلیدی ترین شیوه های تحلیلی میباشد. نحوه محاسبه بازده حقوق صاحبان سهام در یک مثال ساده بیان می گردد. فرض کنید شرکتی بیست میلیون دلار دارایی و ده میلیون دلار بدهی دارد. بنابراین حقوق صاحبان سهام برابر با ده میلیون دلار است. اگـر سـود امسـال شرکت دو میلیون دلار باشد؛ پس بازده حقوق صاحبان سهام در سال جـاری بیست درصد بوده است (دو میلیون تقسیم بر ده میلیون).
متوسط نرخ بازده حقوق صاحبان سهام در طی ٤٠ سـال اخيـر بـرای شـرکتهـای آمریکایی حـدود دوازده درصـد بـوده اسـت. از نظـر بـافـت شرکتهایی که بازده حقوق صاحبان سهام پانزده درصـد و بیشتر دارند، از جذابیت بیشتری برخوردار هستند.
برگرفته از کتاب " چگونه مانند بزرگترین سرمایهگذاران دنیا سرمایهگذاری کنیم؟ " - نوشته هنس نورن